ناجی پارت ٢۴
#ناجی #پارت_٢۴
-صبر کن زنگ بزنم محمد
+کی؟!
-محمد
+شماره اونو تو از کجا اوردی
-من از جایی نیوردم خودش اومد
+خودش ینی چی
-الان توضیح نخواه
+ن نزن .....شاید چیزی نباشه
بلند شدم و در اتاقمو باز کردم شالمو از روی میز برداشتم و گزاشتم سرم رفتم بیرون از اتاق ک ببینم چ خبره ک یهو ی دستی اومد روشونه هام قلبم ایستاد این دست کیه نکنه حرف نگار درسته
نکنه واقعا جن داره یهو برگشتم ی جیغ ریزی زدم ک قرار بود طولانی تر بشه ک همون چیزی ک فکر میکردم جنه دستشو گزاشت رو دهنم نگار بود
-کوفت مگه جن دیدی جیغ میکشی
دستشو برداشت از رو دهنم
+زهررررر مار مثله ادم بیا بغلم چرا میری پشتم
خنده اش گرفته بود اما خودشو جمع و جور کرد صدای قدم ها دوباره مارو ب خودمون اورد
یهو از یکی اتاقا ی صدایی اومد همونجا ما ایستاده بودیم و اب دهنمونو ب زور قورت میدادیم نگار جارو دستی ک رو زمین افتاده بودو گرفت در یکی از اتاقا باز شد همونجا قفل شده بودیم اولش کسی بیرون نیومد این استرس مارو بیشتر کرده بود بعد از چند لحظه اومد بیرون ی پسر قد بلند بود نگار در گوشم با لکنت گفت
-د....ز....دزده؟!
پسر ک چهره اش تو تاریکی مشخص نبود در اتاق ارام جونو باز کرد تو همین حین یهو نگاردسته جارو محکم کوبوند تو سرش و یهو پسره نقش زمین شد بعد نگار از ترس جیغ کشید
جیغ نگار اونقدر بلند بود ک بعد ٣٠ثانیه در پایین باز شد و محمد از اون پایین بالا نیومد و داد زد
*اتفاقی افتاده .....
نگار داد زد
-کمک
تازه انگار فهمیده بود ک چ اتفاقی افتاده
محمد سراسیمه اومد بالا
*چی شده این کیه
-د...زده
*شما حالت خوبه
-اره
محمد جلو اومد و جنازه ای ک رو پشت افتاده بود زمین رو بلند کرد
چهره پسر جوون رو ک دید وحشت زده گفت
*یا امام رضا این اینجا چی کار میکنه
نگار ب محمد گفت
-میشناسیش
*تو زدی تو سرش نگار
-اره
*میدونی کیه
-کیه
*پسر صاحب خونه امیر علی
واااای خدایا حالا چی کار کنم ب اقا جون چی بگم اصلا چرا این دزدکی اومد محمد بلندش کرد و برد طبقه پایین رو مبل نشوندش رفتم اب اوردم و با دست ریختم رو صورتش ب هوش نمی اومد نگار یهو لیوانو از دستم گرفت و کل اب و ریخت رو صورتش
پسره ی تکونی خورد و چشماش باز کرد
دستشو گزاشت رو سرش و با ناله گفت
~اخ سرم
ی نگاهی ب منو نگار کرد و بعد ی نگاه ب خونه و بعد ب محمد و گفت
~اینجا خونمونه اینم محمد ولی شما دو تا تو...
-صبر کن زنگ بزنم محمد
+کی؟!
-محمد
+شماره اونو تو از کجا اوردی
-من از جایی نیوردم خودش اومد
+خودش ینی چی
-الان توضیح نخواه
+ن نزن .....شاید چیزی نباشه
بلند شدم و در اتاقمو باز کردم شالمو از روی میز برداشتم و گزاشتم سرم رفتم بیرون از اتاق ک ببینم چ خبره ک یهو ی دستی اومد روشونه هام قلبم ایستاد این دست کیه نکنه حرف نگار درسته
نکنه واقعا جن داره یهو برگشتم ی جیغ ریزی زدم ک قرار بود طولانی تر بشه ک همون چیزی ک فکر میکردم جنه دستشو گزاشت رو دهنم نگار بود
-کوفت مگه جن دیدی جیغ میکشی
دستشو برداشت از رو دهنم
+زهررررر مار مثله ادم بیا بغلم چرا میری پشتم
خنده اش گرفته بود اما خودشو جمع و جور کرد صدای قدم ها دوباره مارو ب خودمون اورد
یهو از یکی اتاقا ی صدایی اومد همونجا ما ایستاده بودیم و اب دهنمونو ب زور قورت میدادیم نگار جارو دستی ک رو زمین افتاده بودو گرفت در یکی از اتاقا باز شد همونجا قفل شده بودیم اولش کسی بیرون نیومد این استرس مارو بیشتر کرده بود بعد از چند لحظه اومد بیرون ی پسر قد بلند بود نگار در گوشم با لکنت گفت
-د....ز....دزده؟!
پسر ک چهره اش تو تاریکی مشخص نبود در اتاق ارام جونو باز کرد تو همین حین یهو نگاردسته جارو محکم کوبوند تو سرش و یهو پسره نقش زمین شد بعد نگار از ترس جیغ کشید
جیغ نگار اونقدر بلند بود ک بعد ٣٠ثانیه در پایین باز شد و محمد از اون پایین بالا نیومد و داد زد
*اتفاقی افتاده .....
نگار داد زد
-کمک
تازه انگار فهمیده بود ک چ اتفاقی افتاده
محمد سراسیمه اومد بالا
*چی شده این کیه
-د...زده
*شما حالت خوبه
-اره
محمد جلو اومد و جنازه ای ک رو پشت افتاده بود زمین رو بلند کرد
چهره پسر جوون رو ک دید وحشت زده گفت
*یا امام رضا این اینجا چی کار میکنه
نگار ب محمد گفت
-میشناسیش
*تو زدی تو سرش نگار
-اره
*میدونی کیه
-کیه
*پسر صاحب خونه امیر علی
واااای خدایا حالا چی کار کنم ب اقا جون چی بگم اصلا چرا این دزدکی اومد محمد بلندش کرد و برد طبقه پایین رو مبل نشوندش رفتم اب اوردم و با دست ریختم رو صورتش ب هوش نمی اومد نگار یهو لیوانو از دستم گرفت و کل اب و ریخت رو صورتش
پسره ی تکونی خورد و چشماش باز کرد
دستشو گزاشت رو سرش و با ناله گفت
~اخ سرم
ی نگاهی ب منو نگار کرد و بعد ی نگاه ب خونه و بعد ب محمد و گفت
~اینجا خونمونه اینم محمد ولی شما دو تا تو...
۸۶.۰k
۲۱ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.