عمارت

⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡

☆عمارت☆
پارت :7
گوشیو برداشتم و با دو رفتم پایین دیدم

سوئیچ جا مونده هوووووف مغز ماهی

جلوی من تعظیم میکنه رفتم سوئیچ رو

برداشتم و رفتم پایین و سوار ماشین شدم

و به جولیا هم زنگ زدم و خبر دادم ،درست

راس ساعت12 جلوی در جولیا پام رو

گذاشتم رو ترمز و بوق زدم که دیدم جولیا

درو باز کرد و پرید بیرون درو باز کرد و

نشست داخل ماشین،نفس نفس

میزد،راستش یکم نگرانش شدم چون رنگش

عین گج دیوار سفید سفید بود و صورتش پفی

ا.ت : جولیا چی شده؟نگرانی پیش اومده؟

جولیا :نه بابا چیزی نشده برو ولش

ا.ت :جولیا چی رو ولش،چی شده؟

جولیا : ......

لباس و کفش ا.ت
دیدگاه ها (۰)

⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پارت :8جولیا :هیچی خواب مو...

خرید های ا.ت در پارت8

⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پارت :6جولیا :نه دیگه برو ...

😶🫣#سیگمایی_خودش_همجنسگراست #بی_تی_اس #نفر_بعدی_در_کار_نیست ...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط