ارباب هوس باز
#ارباب_هوس_باز
#یونا
#p5
ویو ا/ت
رسیدیم عمارت کوک دستم رو گرفته بود و من رو بورد داخل اوتاق کوک به چیمین و جین گفت برن بیرون کوک داشت لباسش رو بیرون میاورد بعد گفت
+بیبی امشب تنبیه قشنگی داری که دیگه فکر فرار نکنی
~کوک گو.. ه خوردم دیگ.......
ویو ا/ت
تا میخواستم حرف بزنم لبش روی لبام گذاشت و محکم مک میمیزد من هم که همرا هی نمی کردم
ویو کوک
لبم رو گذاشتم رو لباش ولی حرکت نمی داد من هم گازش گرفتم و داشت همرا هی میکرد بعد از چند مین لبم رو رو بش برداشتم و لباس هاشو جر دادم لعنتی عجب بدنی داره وکیس مارک های وحشت ناکی میزاشتم بعد دی*کم رو تنظیم کردم و واردش کردم که ناله های زیادیی کرد
ویو ا/ت
از لبام دل کند و رو گردنم کیس مارم های وحشت ناکی میذاشت که من هی ناله میکردم بعد حس کردم یهک چیزی واردم شد که چیغ زدم گفتم
~کوک درش بیار درد مممممممممیییییییییککککککننننننههههه
+کوک نه بگو ددی
~ددی حق درش حق بیار حق درد حق میکنه حق حق حق
+الان عادت میکنی بیبی
~درش بیار حق حق حق
ویو کوک
داشت گریه می کرد دلم براش سوخت و درش اوردم و گفتم بیا بریم حموم گفت
~نمی دونم راه برم
+براید استیل بلدش کردم و بردمش حموم
ویو ا/ت
دی*کش رو ازم کشید بیرون و منو برد حموم توحموم بودیم که گفت
+بیا تو بغلم
~نمیخوام
+گفتم بیا(با داد)
~نمی خوام
ویو کوک
گفت نمی خوام بیام بغلت رفتم بزور کذاشتمش توی بغلم و دلش رو ماساژ دادم تا بهتر شع و........
خماری بکشین خوماریهم باحال😁😁
شرط💞
20لایک ♥
10نظر👍
#یونا
#p5
ویو ا/ت
رسیدیم عمارت کوک دستم رو گرفته بود و من رو بورد داخل اوتاق کوک به چیمین و جین گفت برن بیرون کوک داشت لباسش رو بیرون میاورد بعد گفت
+بیبی امشب تنبیه قشنگی داری که دیگه فکر فرار نکنی
~کوک گو.. ه خوردم دیگ.......
ویو ا/ت
تا میخواستم حرف بزنم لبش روی لبام گذاشت و محکم مک میمیزد من هم که همرا هی نمی کردم
ویو کوک
لبم رو گذاشتم رو لباش ولی حرکت نمی داد من هم گازش گرفتم و داشت همرا هی میکرد بعد از چند مین لبم رو رو بش برداشتم و لباس هاشو جر دادم لعنتی عجب بدنی داره وکیس مارک های وحشت ناکی میزاشتم بعد دی*کم رو تنظیم کردم و واردش کردم که ناله های زیادیی کرد
ویو ا/ت
از لبام دل کند و رو گردنم کیس مارم های وحشت ناکی میذاشت که من هی ناله میکردم بعد حس کردم یهک چیزی واردم شد که چیغ زدم گفتم
~کوک درش بیار درد مممممممممیییییییییککککککننننننههههه
+کوک نه بگو ددی
~ددی حق درش حق بیار حق درد حق میکنه حق حق حق
+الان عادت میکنی بیبی
~درش بیار حق حق حق
ویو کوک
داشت گریه می کرد دلم براش سوخت و درش اوردم و گفتم بیا بریم حموم گفت
~نمی دونم راه برم
+براید استیل بلدش کردم و بردمش حموم
ویو ا/ت
دی*کش رو ازم کشید بیرون و منو برد حموم توحموم بودیم که گفت
+بیا تو بغلم
~نمیخوام
+گفتم بیا(با داد)
~نمی خوام
ویو کوک
گفت نمی خوام بیام بغلت رفتم بزور کذاشتمش توی بغلم و دلش رو ماساژ دادم تا بهتر شع و........
خماری بکشین خوماریهم باحال😁😁
شرط💞
20لایک ♥
10نظر👍
۱۰.۴k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.