پس تو از عمد این کارو نکردی
" 𝑀𝓎 𝓌𝒾𝓁𝒹 𝒷𝑜𝓎 𝒻𝒾𝓇𝑒𝒹 ² "
𝒫𝒶𝓇𝓉 : 𝟐𝟔
–پس تو از عمد این کارو نکردی
●به خدا نمیخواستم مین سو گفت اگه اطلاعات تو و پا ک ات رو براش پیدا نکنم مادرمو میکشه..م.من جز مادرم کسی رو نداشتم و.ولی اون بازم زد زیر حرفش و مادرمو کشت و تحدیدم کرد که اگه کسی بویی ببره م.منم میکشه*گریه*
–باشه متاسفم بابت مرگ مادرت از الان به بعد ما ازت محافظت میکنیم ولی به جاش........
______________________________
(بچه ها یادم رفت بگم اسم اون دختره جانگ سولی بود😅)
–چی شد خبری از سولی نشد
÷اتفاقا اومده بودم همینو بهت بگم تونسته یه پیامک بزنه
–خب چی گفته
÷گفته که شاید بتونه تا چند روز دیگه مین سو رو ببینه
–خوبه...بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردم بدرد میخوره
÷ولی تهیونگ اون ممکنه جونشو از دست بده اگه لو بره چی...
–چرا واست مهمه
÷ها..م.من...
–دوسش داری؟
÷ها..چی.چی داری میگی..معلومه که نه
–جیمین من تو رو بهتر از خودت میشناسم
÷ن.نه اینطور نیست
–چرا هست
÷نگرانش نباش حواسم بهش هست نمیزارم آسیب ببینه نمیخوام تو هم مثل من بشی
÷.......
–نمیخوای چیزی بگی
÷از کجا فهمیدی
–خیلی واضحه
÷اصلانم اینطور نیست
–گفتم که حواسم بهش هست میتونی بری
÷ولی........
–اه زود باش دیگه میخوام لباس عوض کنم
÷.......
جینین بلند شد در اتاق رو باز کرد و هون طور که نیرفت بیرون گفت
÷ممنونم
و سریع از اتاق خارج شد و در رو پشت سرش بست
–نمیزارم..نمیزارم کسی که توی تموم لحظه های سخت زندگیم کنارم بوده و ترکم نکرده همون حسی که شیش سال پیش تجربه کردم رو تجربه کنه
ادامه دارد..........
𝒫𝒶𝓇𝓉 : 𝟐𝟔
–پس تو از عمد این کارو نکردی
●به خدا نمیخواستم مین سو گفت اگه اطلاعات تو و پا ک ات رو براش پیدا نکنم مادرمو میکشه..م.من جز مادرم کسی رو نداشتم و.ولی اون بازم زد زیر حرفش و مادرمو کشت و تحدیدم کرد که اگه کسی بویی ببره م.منم میکشه*گریه*
–باشه متاسفم بابت مرگ مادرت از الان به بعد ما ازت محافظت میکنیم ولی به جاش........
______________________________
(بچه ها یادم رفت بگم اسم اون دختره جانگ سولی بود😅)
–چی شد خبری از سولی نشد
÷اتفاقا اومده بودم همینو بهت بگم تونسته یه پیامک بزنه
–خب چی گفته
÷گفته که شاید بتونه تا چند روز دیگه مین سو رو ببینه
–خوبه...بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردم بدرد میخوره
÷ولی تهیونگ اون ممکنه جونشو از دست بده اگه لو بره چی...
–چرا واست مهمه
÷ها..م.من...
–دوسش داری؟
÷ها..چی.چی داری میگی..معلومه که نه
–جیمین من تو رو بهتر از خودت میشناسم
÷ن.نه اینطور نیست
–چرا هست
÷نگرانش نباش حواسم بهش هست نمیزارم آسیب ببینه نمیخوام تو هم مثل من بشی
÷.......
–نمیخوای چیزی بگی
÷از کجا فهمیدی
–خیلی واضحه
÷اصلانم اینطور نیست
–گفتم که حواسم بهش هست میتونی بری
÷ولی........
–اه زود باش دیگه میخوام لباس عوض کنم
÷.......
جینین بلند شد در اتاق رو باز کرد و هون طور که نیرفت بیرون گفت
÷ممنونم
و سریع از اتاق خارج شد و در رو پشت سرش بست
–نمیزارم..نمیزارم کسی که توی تموم لحظه های سخت زندگیم کنارم بوده و ترکم نکرده همون حسی که شیش سال پیش تجربه کردم رو تجربه کنه
ادامه دارد..........
- ۱۳.۱k
- ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط