part 70
#part_70
#نازی
جلو در خونه رها اینا منتظر بودم تا بیاد پایین
بالاخره بعد دو ساعت خوابالو و چشم بسته
درو باز کرد اومد بیرون
اما تا دید من پشت فرمون نشستم چشماش اندازه دو تا توپ تنیس شد
برگشت تا بره بالا
از ماشین پیاده شدم و صداش زدم
نازی-رهاااا.رهااا
رها-عه سلام خوبی؟
نازی-مرسی چرا میری بالا بیا بریم دیگه
رها-چیزه من یه کاری دارم برم بالا بیام
نازی-چیکار؟
رها-اممممم....عا گوشیمو جا گذاشتم
به گوشی که تو دستش بود اشاره کردم
رها-پوففف.....اها من برم زیر گازو کم کنم بیام
نازی-مگه مامانت خونه نیست... اصلا تو چیکار به گاز داری؟حاضرم شرط ببندم حتی نمیدونم چطور گاز روشن خاموش میکنن
رها-ای بابا اصلا بچم بالا خوابه برم یه سر بهش بزنم
نازی-تو بچه داری؟
رها-آره
نازی-اون وقت کی به دنیا اومده
رها-دیروز
نازی-نظرت چیه این چرت و پرتارو بیخیال شی بیا سوار ماشین شی
رها-نظرت چیه من بشینم پشت فرمون
نازی-منفیه
رها-پس نظر منم منفیه
نازی- بعد شصت بار امتحان دادن بالاخره قبول شدم پس جای نگران نیس دیگه
رها-دقیقا مشکل من همون شصت بار رد شدنته
چپ چپ نگاهش کردم
رها-حجی هنو اون افسری که سری پیش کنارت نشسته بود تو کماست
نازی-رها بیا بشین تا قفل فرمون از پهنا نکردم تو حلقت
پوکر اومد نشست تو ماشین
من موندم چرا هر سری من میخوام بشینم پشت فرمون هیچکس نمیخواد سوار ماشین شه؟
نشستم پشت فرمون و راه افتادم سمت خونه فریال
تو راه بهم زنگ زد گفت نظرش عوض شد و باهامون میاد
#شکلات_تلخ
#نازی
جلو در خونه رها اینا منتظر بودم تا بیاد پایین
بالاخره بعد دو ساعت خوابالو و چشم بسته
درو باز کرد اومد بیرون
اما تا دید من پشت فرمون نشستم چشماش اندازه دو تا توپ تنیس شد
برگشت تا بره بالا
از ماشین پیاده شدم و صداش زدم
نازی-رهاااا.رهااا
رها-عه سلام خوبی؟
نازی-مرسی چرا میری بالا بیا بریم دیگه
رها-چیزه من یه کاری دارم برم بالا بیام
نازی-چیکار؟
رها-اممممم....عا گوشیمو جا گذاشتم
به گوشی که تو دستش بود اشاره کردم
رها-پوففف.....اها من برم زیر گازو کم کنم بیام
نازی-مگه مامانت خونه نیست... اصلا تو چیکار به گاز داری؟حاضرم شرط ببندم حتی نمیدونم چطور گاز روشن خاموش میکنن
رها-ای بابا اصلا بچم بالا خوابه برم یه سر بهش بزنم
نازی-تو بچه داری؟
رها-آره
نازی-اون وقت کی به دنیا اومده
رها-دیروز
نازی-نظرت چیه این چرت و پرتارو بیخیال شی بیا سوار ماشین شی
رها-نظرت چیه من بشینم پشت فرمون
نازی-منفیه
رها-پس نظر منم منفیه
نازی- بعد شصت بار امتحان دادن بالاخره قبول شدم پس جای نگران نیس دیگه
رها-دقیقا مشکل من همون شصت بار رد شدنته
چپ چپ نگاهش کردم
رها-حجی هنو اون افسری که سری پیش کنارت نشسته بود تو کماست
نازی-رها بیا بشین تا قفل فرمون از پهنا نکردم تو حلقت
پوکر اومد نشست تو ماشین
من موندم چرا هر سری من میخوام بشینم پشت فرمون هیچکس نمیخواد سوار ماشین شه؟
نشستم پشت فرمون و راه افتادم سمت خونه فریال
تو راه بهم زنگ زد گفت نظرش عوض شد و باهامون میاد
#شکلات_تلخ
۱۹.۶k
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.