part

#part_69
#رها
قصد داشتم بخوابم که صدا گوشیم نزاشت
بزور چشامو باز کردم تا ببینم کیه
با دیدن اسم نازی خوابالو جواب دادم
رها-بنال
مبین-بی تربیت
رها_عه تویی من فکر کردم نازیه؟
مبین-با زن من اینطوری حرف میزنی؟
رها-با خودتم اینطوری حرف میزنم
مبین-من واقعا سخنی ندارم
رها-خو قطع کنم؟
مبین-ن نازی کارت داشت گفت اول من بزنگم پا درمیونی کنم جرش ندی بدش گوشی بدم بهت
رها-باش نمیدم بده بهش
مبین-اوکی فقط مادر بچه هامو سپردم دسته تو کاریش نداشته باش
رها-باش پس حرصمو سر تو خالی میکنم
مبین-نه به نظرم بچه بیشتر به باباش نیاز داره تو همون با مامانش تصویه حساب کن
رها-خدافظظظظ
بالاخره گوشی داد دست نازی
نازی-سلام عخشم
رها-خو خانمش بنال تا قطع نکردم
نازی-مرسی فدات شم تو خوبی
رها-اره بگو
نازی-میگم میخواستم بگم بریم خرید
رها-این بود حرفت ؟
نازی-اره میای؟
رها-نه
نازی-کوفت درد مرض زهرخر گاو شتر گوسفند
رها-چته تو
نازی-بابا به فریال زنگ زدم گفت نمیاد مبینم میگه کار دارم بیا دیگه
رها-عه این همه مدت با فریال بودی خبری ازت نبود
نازی-هوم
رها-گمشو گمشو برو با همون فریال جونت برو نبینمت
نازی-رها
رها-کات بای بلاک
نازی-۲۰ دقیقه دیگه جلو در خونتون آماده باش
بعدم گوشی قطع کرد
عجب گاویه این بشر
کالفه از جام بلند شدم تا حاضر شم
#شکلات_تلخ
دیدگاه ها (۰)

#part_70#نازیجلو در خونه رها اینا منتظر بودم تا بیاد پایینبا...

#part_71#فریالنازی کلشو تا ته کرده بود بین گلا فریال-نازی چی...

#part68#رهاقبل رفتن به خونه رفتم پیش بابا بزرگ همه چیو بهش گ...

#part_67#رهابلند شدم دستامو باز کردم و چشمامو بستم یک قدم رف...

هیچ وقت عاشق نشو وابسته نشو دل نبند چرا؟چون مثل من میشی حالا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط