𝗣𝗮𝗿¹⁰²
𝗣𝗮𝗿¹⁰²
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
همونی: من به جونگ کوک بیشتر از جینم اعتماد دارم، جونگ کوک زیر دست دونگ ووک بزرگ شده دونگ ووک رو که دیدی.
منظورش از شخصیت خوب آقا دونگ ووک بود و حتی خودمم با وجود نفرتم از تهیونگ، اغراق نميکنم که آقای دونگ ووک مردی بسیار خوب و بزرگواریه...
زنگ خونه به صدا دراومد.
جونگ کوک که تا الان نمیدونم کجا بود یهو از اتاقی که من شب رو توش سپری کرده بودم بیرون اومد و با نیم نگاهی خشن و دلخوری به من، به طرف آیفون رفت.
صداش به گوشم رسید.
جونگ کوک: بيخود کردی اومدی اینجا....سوءتفاهم یا هر چی، حق نداشتی بیای....صبر کن من الان میام پایین.
کمی بعد صدای باز و بسته شدنِ در که اومد، جا خورده نگاهی به همونی کردم.
اونم اخم ریزی و گیجی روی صورتش داشت.
پرسید:
همونی: چی شده ا/ت؟
ا/ت: نمیدونم برم ببینم چه خبره.
رفتم کنارِ در و آیفون رو برداشتم و گوش دادم.
جونگ کوک: میتونم ازت شکایت کنم اینو میدونی دیگه.
شوگا: ا/ت ازم خواست...
جونگ کوک: ا/ت!!
مردمک های چشمام به قدری گشاد شدن که پلک هام فضایی برای باز شدن نداشتن.
شوگا بود،،برام جای سوال بود اون برای چی اومده اینجا!!
جونگ کوک: اگه دوباره به ا/ت زنگ بزنی، یا اون بهت زنگ بزنه بیای ورش داری ببری براش دردسر ايجاد کنی من میدونم باهات چیکار کنم...
شوگا: من وکیلِ خانم ا/تم.
جونگ کوک داد زد:
جونگ کوک: ا/ت به وکیل نیازی نداره....دیگه دورِ ا/ت و زندگیِ من پرسه نمیزنی.
شوگا: من قصد توهین یا مزاحمتی ندارم، فقط قصدم کمک به خانم لی هست، فک کنم...
جونگ کوک: خانم لی از این به بعد شوهر داره، کاری داشته باشه به من میگه.
شوگا: شوهرِ قلابی که پس فردا قرار باشه طلاقش بده؟
صدای جونگ کوک که بلند شد ترسیده آیفون رو سرجاش گذاشتم و پا تند کردم به طرف در.
من اینو فقط به شوگا گفته بودم و توقع نداشتم همین امروزی که جونگ کوک بهخاطر موضوع تهیونگ عصبیه، اینو به عصبانیتش اضافه کنه.
وقتی آسانسور توی هم کف ایستاد بیرون رفتم.
جونگ کوک: تو غلط میکنی، اصلا تو چیکاره ای؟مشکلی باشه من هستم...من...تو هیچ حقی نداری در مورد زندگیِ من حرف بزنی...
شوگا: من نمیخوام ا/ت دوباره از این خانواده زخم بخوره...
جونگ کوک: اسمِ ا/ت رو به زبونت نیار...
دادی که جونگ کوک توی صورت شوگا زد، نفسم رو بند آورد.
خودم رو بهشون رسوندم و گفتم:
ا/ت: اینجا چه خبره؟
ادامه کامنت
•پارت صد و دوم•
•یاس•
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
همونی: من به جونگ کوک بیشتر از جینم اعتماد دارم، جونگ کوک زیر دست دونگ ووک بزرگ شده دونگ ووک رو که دیدی.
منظورش از شخصیت خوب آقا دونگ ووک بود و حتی خودمم با وجود نفرتم از تهیونگ، اغراق نميکنم که آقای دونگ ووک مردی بسیار خوب و بزرگواریه...
زنگ خونه به صدا دراومد.
جونگ کوک که تا الان نمیدونم کجا بود یهو از اتاقی که من شب رو توش سپری کرده بودم بیرون اومد و با نیم نگاهی خشن و دلخوری به من، به طرف آیفون رفت.
صداش به گوشم رسید.
جونگ کوک: بيخود کردی اومدی اینجا....سوءتفاهم یا هر چی، حق نداشتی بیای....صبر کن من الان میام پایین.
کمی بعد صدای باز و بسته شدنِ در که اومد، جا خورده نگاهی به همونی کردم.
اونم اخم ریزی و گیجی روی صورتش داشت.
پرسید:
همونی: چی شده ا/ت؟
ا/ت: نمیدونم برم ببینم چه خبره.
رفتم کنارِ در و آیفون رو برداشتم و گوش دادم.
جونگ کوک: میتونم ازت شکایت کنم اینو میدونی دیگه.
شوگا: ا/ت ازم خواست...
جونگ کوک: ا/ت!!
مردمک های چشمام به قدری گشاد شدن که پلک هام فضایی برای باز شدن نداشتن.
شوگا بود،،برام جای سوال بود اون برای چی اومده اینجا!!
جونگ کوک: اگه دوباره به ا/ت زنگ بزنی، یا اون بهت زنگ بزنه بیای ورش داری ببری براش دردسر ايجاد کنی من میدونم باهات چیکار کنم...
شوگا: من وکیلِ خانم ا/تم.
جونگ کوک داد زد:
جونگ کوک: ا/ت به وکیل نیازی نداره....دیگه دورِ ا/ت و زندگیِ من پرسه نمیزنی.
شوگا: من قصد توهین یا مزاحمتی ندارم، فقط قصدم کمک به خانم لی هست، فک کنم...
جونگ کوک: خانم لی از این به بعد شوهر داره، کاری داشته باشه به من میگه.
شوگا: شوهرِ قلابی که پس فردا قرار باشه طلاقش بده؟
صدای جونگ کوک که بلند شد ترسیده آیفون رو سرجاش گذاشتم و پا تند کردم به طرف در.
من اینو فقط به شوگا گفته بودم و توقع نداشتم همین امروزی که جونگ کوک بهخاطر موضوع تهیونگ عصبیه، اینو به عصبانیتش اضافه کنه.
وقتی آسانسور توی هم کف ایستاد بیرون رفتم.
جونگ کوک: تو غلط میکنی، اصلا تو چیکاره ای؟مشکلی باشه من هستم...من...تو هیچ حقی نداری در مورد زندگیِ من حرف بزنی...
شوگا: من نمیخوام ا/ت دوباره از این خانواده زخم بخوره...
جونگ کوک: اسمِ ا/ت رو به زبونت نیار...
دادی که جونگ کوک توی صورت شوگا زد، نفسم رو بند آورد.
خودم رو بهشون رسوندم و گفتم:
ا/ت: اینجا چه خبره؟
ادامه کامنت
•پارت صد و دوم•
•یاس•
۱۰.۳k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.