دوپارتی درخواستی جونگکوک

دوپارتی درخواستی جونگکوک
درباره ی این که ی نفر اومده خواستگاری ات و جونگ کوک اونو قبول نداره

پارت اول

بازم دعوا ، بازم جرو بحث موندم قراره کی همه اینا تموم بشه ، قراره کی به ارامش برسم

همانطور که اشک می ریختم دستای برادرم جونگکوک محکم گرفته بودم و باند پیچی می کردم تا شاید بتونم جلوی خون ریزی اش بگیرم

هزاران بار بهش گفته بودم با دعوا هیچی درست نمیشه اما برادرم کله شق تر از این حرفا بود هیچوقت منو جدی نمیگرفت هیچوقت به حرفام توجهی نداشت البته طبیعیم بود من و اون درسته خواهر و برادریم اما از یک پدر
مادرامون باهم فرق دارن

وقتی برادرم 7 سالش بود پدرم با مادر من بود و حاصل عشق اونها من بوجود اومدم اما مادر برادرم جونگکوک وقتی رابطه پنهانی پدرم فهمید نتونست طاقت بیاره گذاشت و رفت

بعد از رفتن نامادریم چندسال بعدم مادرم و پدرم تصادف کردن و حالا از دار دنیا فقط برادرم دارم که حتی منو خواهر خودش ام حساب نمیکنه

ما باهم تو یک خونه زندگی می کردیم ولی حتی برادرم در تمام این سال ها حتی لحظه ای بهم نگاه هم نمی کرد

سال ها گذشت من به تنهایی زندگی کردن عادت کرده بودم مثل یک روح ، یک مرده متحرک شده بودم

دیگر نمی‌تونستم طاقت بیارم سرد حرف زدناش ، سرد برخورد کردناش داشت از درون منو نابود می کرد

منم ادم ام ، منم دل دارم ، منم احساس دارم نیاز داشتم با کسی حرف بزنم درد و دلامو بهش بگم از مشکلات ام ، از خوشحالی ام تا کی میخواستم تظاهر به خوب بودن کنم

وقتی که حتی برادرم که از یک خون هستیم هم بهم بی توجه پس چرا کسی برای خودم پیدا نکنم ، کسی که من براش مهم باشم ، کسی که من براش تموم دنیاش باشم

پس تصمیم گرفتم به کسی که دوسش دارم ، به کسی که از همون اولین اشنایی باهاش احساس عشق پیدا کرده بودم اعتراف کنم اما غافل از اینکه نمی دونستم اون شخص ......



ادامه دارد.......
دیدگاه ها (۰)

پارت دومپس تصمیم گرفتم به کسی که دوسش دارم ، به کسی که از هم...

چندپارتی درخواستی یونگیا.ت عاشق یونگیه ولی یونگی دوستش نداشت...

پارت دوم اما به محض رسیدن به خونه کسی دید که انتظارش نداشت ،...

دوپارتی درخواستی جونگکوک وقتی باهاش قهر میکنیپارت اول بازم د...

سناریو لینو

ویو جونگکوک: عروس مافیاپارت :۷وقتی ردشو برام زدن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط