پارت

#پارت112

"فرشید"

با یه چرخش توپ را جلوی پایش انداخت .
نگاهش را بالا اورد و عاطفه را دید که روبه رویش ایستاده و منتظر توپ بود ...
به عاطفه پاس داد .

+عاااطی ! بگیر !

عاطفه توپ راگرفت !!
هول شده بود و نمیدانست به کدام سمت حرکت کند !
روزبه جلویش ایستاد و با خنده نگاهش کرد، خندید و گفت :

_نترس ! بیا جلو ...

عاطفه_ عمرااااا بیام جلو تو !

هول زده اطرافش را نگاه کرد و به بهنام پاس داد .
سریع جایش را عوض کرد .
روزبه به سمت بهنام رفت و با کلنجار و سر سختی توپ را از زیر پایش در آورد !
با اشاره دست از شایان خواست جلو برود و سریع توپ را زیر پایش انداخت !

_برو برو شایان برو واینسا !!!!

مهری خودش را جلوی دست و پای بهنام می انداخت و سعی می کرد ، ارتباط بهنام و فرشید را قطع کند !
از طرفی شایان هم فرشید را گرفته بود !
...
مهری استوپ کرد و به الناز پاس داد.
الناز هم سریعا به شایان پاس داد اما ،
پاسش دقیق نبود و بهنام زودتر توپ را گرفت .
روزبه کلافه پوفی کشید ، این چندمین باری بود که توپ را لو میداد.

مهری_اَه ، خستهههه شدم !!! چرا نمیتونیم گل بزنیم ؟! نفسم گرفت .

شاهرخ_ صبور باش بچه !
مهری_ ینی چی صبور باشم ؟ ها ؟؟
توک اونجا ایستادی ! من دارم مثه اسب می دوم !!!!
اون النازم ک پاهاش کجه !

روزبه به خنده افتاد ،
_غر نزن ! بیا پشت سرم !!!
...
دیدگاه ها (۱)

#پارت113توپ را زیر پای مهری انداخت و خودش هم پشت سرش رفت .هو...

#پارت114بهنام _بابا بزارشون ،‌ تازه داشت قشنگ میشد دعواشون !...

#پارت111بچه هابه یک گروهه چهار نفره تقسیم شدند .مهرنوش، روزب...

#پارت110"فرشید"بند کفشش را سفت کرد و صاف ایستاد.دست هایش را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط