چند پارتی
چند پارتی
part:1
همه جا پره سر و صدا بود!
بعضی ها داد میزدن و التماس میکردن که نبرن شون داخل سلول بعضی ها گریه میکرد و این رو میگفتن و خیلی ها با جیغ،فریاد و عربده این حرف رو میزدن ولی جالب بود همه شون یه حرف رو میزدن
خیلی از قاتل های زنجیره ای هم اونجا بودن ولی اینقدر ضعیف بودن که گیر افتادن
در اصل هیچ کس به اندازه اون زرنگ نبود!
اینقدر زرنگ و زبل بود که نه کسی اسمش رو میدونست نه لقبش
البته خودش نمیخواست که بدونن ولی با هر قتلی که انجام میداد کاغذی رو میسوزوند و میزاشت کنار یک گل سیاه و میزاشت تو دسته کسی که مرده
نامجون:ا.ت بیا اینجا
ا.ت:بله قربان چه اتفاقی افتاده
نامجون:برو محل تحقیقات تا بیان
ا.ت:چشم
نشستم رو میز که گفت:
نامجون:محلی که تازه قتلش مشاهده شده رو نگرد
ا.ت:برای چی قربان شاید سرنخی گذاشته
نامجون:نه نگرد
ا.ت:میفهمید دارید چی میگید اونجا شاید چیز مهمی باشه
نامجون محکم دستش رو زد رو میز و گفت:
نامجون:من رییست ام و تو باید از دستور های من اطاعت کنی(بلند)
این حرف رو زد و یه چاقو خونی از جیبش در اورد و داد به ا.ت
نامجون:برو مشخصات خون روی این چاقو رو در بیار
ا.ت:چ.چشم
اهههه مرتیکه یه چاقو خونی داد به من رفت بیرون ولی مگه من آروم میگرفتم:
میخواستم برم اونجا چون مطمئن بودم چیزی جا مونده پس سریع مشخصات رو در اوردم و دادم به دستیار نامجون تا بهش بده خودم هم لباسم رو پوشیدم و رفتم به سمت اون مکان
۱ ساعت بعد
مه همه جا رو گرفته بود و به سختی رانندگی میکردم ولی بالاخره رسیدم
یه کلبه چوبی تسخیر شده بود
تفنگم رو ورداشت و آروم آروم رفتم تو که جنازه رو پیدا کردم
گل رو ورداشتم که تیغی از بین گلپر هاش افتاد بیرون
اهههه خداروشکر پیداش کردم
روش نوشته بود:
"الهه مرگ"
ریز بود ولی دیده میشد
خب وقتی پیداش کردم دیگه نیازی نیست دنبال چیزی بگردم داشتم میرفتم که یهو چشمم به دوربین مداربسته ای خورد
ادامه دارد.....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
part:1
همه جا پره سر و صدا بود!
بعضی ها داد میزدن و التماس میکردن که نبرن شون داخل سلول بعضی ها گریه میکرد و این رو میگفتن و خیلی ها با جیغ،فریاد و عربده این حرف رو میزدن ولی جالب بود همه شون یه حرف رو میزدن
خیلی از قاتل های زنجیره ای هم اونجا بودن ولی اینقدر ضعیف بودن که گیر افتادن
در اصل هیچ کس به اندازه اون زرنگ نبود!
اینقدر زرنگ و زبل بود که نه کسی اسمش رو میدونست نه لقبش
البته خودش نمیخواست که بدونن ولی با هر قتلی که انجام میداد کاغذی رو میسوزوند و میزاشت کنار یک گل سیاه و میزاشت تو دسته کسی که مرده
نامجون:ا.ت بیا اینجا
ا.ت:بله قربان چه اتفاقی افتاده
نامجون:برو محل تحقیقات تا بیان
ا.ت:چشم
نشستم رو میز که گفت:
نامجون:محلی که تازه قتلش مشاهده شده رو نگرد
ا.ت:برای چی قربان شاید سرنخی گذاشته
نامجون:نه نگرد
ا.ت:میفهمید دارید چی میگید اونجا شاید چیز مهمی باشه
نامجون محکم دستش رو زد رو میز و گفت:
نامجون:من رییست ام و تو باید از دستور های من اطاعت کنی(بلند)
این حرف رو زد و یه چاقو خونی از جیبش در اورد و داد به ا.ت
نامجون:برو مشخصات خون روی این چاقو رو در بیار
ا.ت:چ.چشم
اهههه مرتیکه یه چاقو خونی داد به من رفت بیرون ولی مگه من آروم میگرفتم:
میخواستم برم اونجا چون مطمئن بودم چیزی جا مونده پس سریع مشخصات رو در اوردم و دادم به دستیار نامجون تا بهش بده خودم هم لباسم رو پوشیدم و رفتم به سمت اون مکان
۱ ساعت بعد
مه همه جا رو گرفته بود و به سختی رانندگی میکردم ولی بالاخره رسیدم
یه کلبه چوبی تسخیر شده بود
تفنگم رو ورداشت و آروم آروم رفتم تو که جنازه رو پیدا کردم
گل رو ورداشتم که تیغی از بین گلپر هاش افتاد بیرون
اهههه خداروشکر پیداش کردم
روش نوشته بود:
"الهه مرگ"
ریز بود ولی دیده میشد
خب وقتی پیداش کردم دیگه نیازی نیست دنبال چیزی بگردم داشتم میرفتم که یهو چشمم به دوربین مداربسته ای خورد
ادامه دارد.....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
۸.۸k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.