کوک باید منو می بوسید منم که نمی خواستم یواش بهش فهموندم
کوک باید منو میبوسید منم که نمی خواستم یواش بهش فهموندم که امادگیشو ندارم اونم از آونم یه بوس از لپم گرفت و بعد طلسم فعال شد و من یه عمر جاودانه گرفتم حس عجیبی بود اما خب من همش تو فکر شوگا بودم اصلا نفهمیدم که کی همه رفتن و کوک منو برد تو خونش و رسیدیم من زود تر رفتم بالا و داشتم لباسمو در میاوردم که کوک از پشت لباسمو برام واز کرد منم ازش تشکر کردم و خواستم برم که دستمو گرفت و گفت تو تنها نمیتونی اینو در باری بزچیا کمکت کنم
ا.ت، نه خودم میتونم
کوک، میای یا من بیام
ا.ت، میام
اومدم و لباسو برام در آورد و لخت جلوش بودم اما چون فقط دوتا شمع تو اتاق روشن بود کوک درست دید نداشت منم از فرصت استفاده کردم و لباسامو پوشیدم اما رسم خون اشام ها این بود شب ازدواج یه لباس خواب باز قرمز بپوشن (میزارم )
و بعد من رفتم رو تخت که دیدم کوک اومد و روم خیمه زد و گفت
کوک، ا.ت تو امشب زن من شدی ینی نمیخوای
ا.ت، کوک من هنوز خیلی سنم کمه لطفاً همین که ازدواج کردم خودش یه تصمیم کاملا.....ولش کن
کوک، چی بوده غلط نه نیست الان برای منی و سنتم درسته و لباشو رو لب ا.ت میزاره که ا.ت از زیر دستش پامیشه و میره بیرون که یهو در وا میشه و .........
پارت بعدو فردا میزارم 🖤🤎
ا.ت، نه خودم میتونم
کوک، میای یا من بیام
ا.ت، میام
اومدم و لباسو برام در آورد و لخت جلوش بودم اما چون فقط دوتا شمع تو اتاق روشن بود کوک درست دید نداشت منم از فرصت استفاده کردم و لباسامو پوشیدم اما رسم خون اشام ها این بود شب ازدواج یه لباس خواب باز قرمز بپوشن (میزارم )
و بعد من رفتم رو تخت که دیدم کوک اومد و روم خیمه زد و گفت
کوک، ا.ت تو امشب زن من شدی ینی نمیخوای
ا.ت، کوک من هنوز خیلی سنم کمه لطفاً همین که ازدواج کردم خودش یه تصمیم کاملا.....ولش کن
کوک، چی بوده غلط نه نیست الان برای منی و سنتم درسته و لباشو رو لب ا.ت میزاره که ا.ت از زیر دستش پامیشه و میره بیرون که یهو در وا میشه و .........
پارت بعدو فردا میزارم 🖤🤎
۴.۲k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.