part

part 175
سوزومه: بیا تو
ری: میشه باهات صحب کنم
سوزومه: اوم چیزی شده
ری روبروی سوزومه نشستو با ارامش گفت
ری: میدونی سوزی تو یکی از با ارزش ترین دارایی منی. نمیدونم چرا وابستت شدم یا چرا تو تنها کسی بودی که باهاش راحت بودم. ولی اینو میدونم خیلی برام با ارزشی
سوزومه: برای منم خیلی با ارزشی ولی چرا الان داری اینارو بهم میگی
ری: میخوام باهام راحت باشی
سوزومه: راحتم
ری: پس میشه باهام درمود چیزی که داره ازارت میده حرف بزنی
سوزومه: چیزی ازارم نمیده
ری: فقط میخوام سبک بشی. شاید الان تنها کاریه که میتونم. پس میشه درمورد چیزی که ازارت میده حرف بزنی
سوزومه اروم اروم بغضش گرفت سرشو پایین کردو گفت
سوزومه: فک میکردم میتونم فراموشش کنم ولی هروز حسم بهش بیشتر میشه هر شب خواب میبینم که تو خوممون خیلی عادی داریم زنگی میکنیمو اون از هر فرصتی برای لاس زدن باهام استفاده میکنه دلم میخواد دوباره توبقلش بخوابم تا با شمردن صدای قلبش بخوابم دلم میخواد دوره صدام بزنه و با اون نگاه همیشگیش نگاهم کنه
سوزومه گریش گرفت اروم اشک میریختو گاهی حق میزد ری اومدو کنازش نشستو اونو تو بغلش قفل کرد
سوزومه: نه میتونم فراموشش کنمو از زندگیم حذفش کنم نه میتونم دوباره بهش برگردمو جوری زندگی کنم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده
سوزومه: ری دلم براش یزره شده داره هی فشرده تر میشه جوری که نفس کشیدن برام مثل حمل کردن گونی برنج. سختمت خیلی تحت فشارم
ری: همچی رو بسپار دست زمان همچی حل میشه سعی کن بهش فک نکنی تلاش کن زهنتو با چیزای دیگه مشغول کنی یا بهتره با یکی بری تو رابطه تا بتونی جنیور رو از زهنت حذف کنی
سوزومه: چی با یکی دیگه برم تو رابطه
ری: اوم اینجوری زهنت به اون درگیر میشه. اشتباه برداشت نکن نمیگم عاشقش شی حتما میگم فقط برای خوش گذرونی باهاش با شاید دیدی اون برات بهتر از جنیور بود
سوزومه: تلاشمو میکنم دو دانشگاه خیلیا درخواست دادن یکی مناسبو انتخواب میکنم
ری: عالیع دختر. تو باید قوی باشی. چون تو سوزومه پیترسونی
سوزومه: اوم
ری: ری حالا پاشو بیا اتاق من باهم بخوابیم
دیدگاه ها (۴)

part 176سوزومه: اوکی مسواکمو میزنمو میام ری: پس من میرم توهم...

part 177سوزومه زنگ زد به ری ری: الو؟ سوزومه: کجایی ری: همین ...

part 174سوزومه: همین الان بیدار شدمـ....... وایسا من الان کج...

part 173رفته اتاقش تا سوزومه بیدار بشه جسیکا: سوزومه؟ اون ای...

رمان بغلی من پارت ۶۲ارسلان: رفتم به یکی از کافه های نزدیک شر...

بیب من برمیگردم پارت: 49خیلی حالم داشت بد میشد که اقای لی او...

خب سلام به همگی ببخشید مزاحم شدم و همتون اینجا تگ کردم ولی ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط