𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴⁵
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
ناگهان کوک تمام دارویی را که خورده بود بالا آورد ...
جونگکوک نفس زنان گفت :بانو جانگ ...ازتون ممنونم !
لیا :سرورم نیازی به تشکر نیست ...فعلا باید استراحت کنین !
_________________________________________________________
در کشور آشوب به پا بود ...
همه مردم در خصوص شایعات پخش شده حرف میزدند...
اونها میگفتن پا قدم شاهزادشونه که فساد های وزیر جانگ ، ملکه مادر و وزرای بخش جنوب درحال برملا شدن بود !
..........................................................................................
فرمانده کانگ مامور دستگیری مجرمان شده بود....
جونگکوک و وزیر اعظم و تهیونگ در مورد وزرای جدید کمی صحبت کردن و تصمیم نهایی گرفته شده بود...
این کشور دیگر فقط یک ملکه مادر داشت !
حدودا یکسال از نبود جیمین کنارش میگذره ...
فرزند تازه به دنیا اومدش رو در آغوش گرفت و رو به عشقش گفت :به نظرت ما کارمون عالی بوده ؟
هایون :مجرما به زودی اعدام میشن ...اما تو نمیتونی مادربزرگت رو اعدام کنی !
جونگکوک :چرا ؟ چرا نمی تونم ؟
هایون :مردم تورو به عنوان شخص خردمند و عاقل میشناسن ...اگر تو اینکار رو بکنی اونوقت میشی یک امپراطوری که تدبیری نداره ...
جونگکوک :یعنی باید از گناهانش بگذرم ؟
هایون : میتونی به حرمت روح پدرت اون رو تبعید یا عزل کنی !
جونگکوک بعد از کمی سکوت گفت : بهش فکر میکنم ...
..........................................................................................
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴⁵
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
ناگهان کوک تمام دارویی را که خورده بود بالا آورد ...
جونگکوک نفس زنان گفت :بانو جانگ ...ازتون ممنونم !
لیا :سرورم نیازی به تشکر نیست ...فعلا باید استراحت کنین !
_________________________________________________________
در کشور آشوب به پا بود ...
همه مردم در خصوص شایعات پخش شده حرف میزدند...
اونها میگفتن پا قدم شاهزادشونه که فساد های وزیر جانگ ، ملکه مادر و وزرای بخش جنوب درحال برملا شدن بود !
..........................................................................................
فرمانده کانگ مامور دستگیری مجرمان شده بود....
جونگکوک و وزیر اعظم و تهیونگ در مورد وزرای جدید کمی صحبت کردن و تصمیم نهایی گرفته شده بود...
این کشور دیگر فقط یک ملکه مادر داشت !
حدودا یکسال از نبود جیمین کنارش میگذره ...
فرزند تازه به دنیا اومدش رو در آغوش گرفت و رو به عشقش گفت :به نظرت ما کارمون عالی بوده ؟
هایون :مجرما به زودی اعدام میشن ...اما تو نمیتونی مادربزرگت رو اعدام کنی !
جونگکوک :چرا ؟ چرا نمی تونم ؟
هایون :مردم تورو به عنوان شخص خردمند و عاقل میشناسن ...اگر تو اینکار رو بکنی اونوقت میشی یک امپراطوری که تدبیری نداره ...
جونگکوک :یعنی باید از گناهانش بگذرم ؟
هایون : میتونی به حرمت روح پدرت اون رو تبعید یا عزل کنی !
جونگکوک بعد از کمی سکوت گفت : بهش فکر میکنم ...
..........................................................................................
۳.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.