🍷پارت٧٧🍷
🍷پارت٧٧🍷
"میسو"
اما ولم نکرد
_ت..تقصیر من نبود
موندم ادامه بده
_من نم..نمیخواستم من..ادم بد..ی نبودم
صداش اروم تر شد
_تو..قاتلم کردی
با ترس نگاش کردم قاتل منظورش چیه
ناخداگاه دستمو از دستش کشیدم بیرون و بلند شدم
حتی شنیدن کلمه قتل هم قلبمو میلرزوند
نه کوک قاتل نباش خواهش میکنم کسی که زندگی منو به گند کشید یه قاتل بود
دستامو مشت کردم و خیره شدم بهش
مثل یه بچه کوچولوی معصوم خوابیده بود یه لبخند کوچیک زدم
+چرا سعی میکنی چیزی باشی که نیستی
اون ته اعماقش یه بچه بود یه بچه که نیاز به محبت داره
نیاز به توجه
به همدم
اما داشت؟
نه
معلومه نداشت که سعی میکنن ادمه بدی باشن مطمئنا یه گذشته تاریک و دردناک دارن
اونا فقط بد بودنو برای محافظت از خودشون انتخاب میکنن
کاش منم میتومستم کوک
اگه تصمیم میگرفتم ادم بدی باشم کمتر اذیت میشدم
اما تو ذاتم ادم بد بودن نیست من فقط یه دختر ساده و احمقم
کاش میشد قلب و احساسات و در اورد کرد تو یه شیشه تا بشه با خیال راحت زندگی کرد
همونجوری که بهش نگاه میکردم پلکاش لرزید
با چشمای گرد و منتظر نگاش کردم
اروم لایه چشماشو باز کرد و دوروبرو گیج نگاه کرد
در اخر به من
نگاه کرد من همیجوری خیره منتظرش بودم
یهو نیم خیز شد که چشماشو از رو درد محکم بست و دستشو گذاشت رو پهلوش
+بهتره حرکت نکنی
چشماشو باز کرد و نگام کرد
_چی شده
ابروهام پرید بالا
+یادت نیست
_چیو
+منظورت چیه چیو تو زخمی اومدی خونه
با تعجب نگام کرد
_نمیفهمم
خدای من امکان نداره چطور یادش نیست مگه میشه یادش نباشه
+ببین کوک تو امروز زخمی اومدی خونه ولی تمام صورتت زخمی بود حتی....
به پهلوش اشاره کردم که خودشم به پهلوش نگاه کرد
+حتی پهلوت یه زخم خیلی بد خورده
یهو زد زیر خنده و شقیقشو مالید
_چه جالب
منتظر زل زدم بهش که با نگاهش سوپرایزم کرد
_حتی یادم نمیاد کجا بودم
+ی...یعنی یادت نیست از خونه رفتی
تعجب و تو چشماش میدیدم منم دست کمی ازش نداشتم چطور ممکنه یادش نباشه
نمیتونستم بگم که من دیدم جان شده بودی
_من ازت خواستم
هول کرده جواب دادم
+چی
یکم صداشو بالا برد
_من بهت گفتم زخمامو پانسمان کنی
خونسرد نگاش کردم
+البته که نه
ابروهاش بالا پرید انتظار داشت بترسم یا داغ کنم اما خوب...
پوزخند زد
_خیلی جالبه
+چیش دقیقا
صداش عصبی شد
_به همه همینطوری الکی محبت میکنی نه
عصبانیتشو درک میکردم
+منظورت چیه خوب تو حالت بد بود منم کمکت کردم
هر کس دیگه...
_نه هر کس دیگه ای بود اینکارو نمیکرد
از دادی که یهو زد پریدم هوا
+یعنی چی
احمق با اون بلا هایی که سرت اوردم باید خوشحال میشدی اینطور شدم یا باید زخمامو بدتر میکردی
عادی نگاش کردم
+اره حق با توعه
تعجب کرد...
خماررری😜😜💖💖
"میسو"
اما ولم نکرد
_ت..تقصیر من نبود
موندم ادامه بده
_من نم..نمیخواستم من..ادم بد..ی نبودم
صداش اروم تر شد
_تو..قاتلم کردی
با ترس نگاش کردم قاتل منظورش چیه
ناخداگاه دستمو از دستش کشیدم بیرون و بلند شدم
حتی شنیدن کلمه قتل هم قلبمو میلرزوند
نه کوک قاتل نباش خواهش میکنم کسی که زندگی منو به گند کشید یه قاتل بود
دستامو مشت کردم و خیره شدم بهش
مثل یه بچه کوچولوی معصوم خوابیده بود یه لبخند کوچیک زدم
+چرا سعی میکنی چیزی باشی که نیستی
اون ته اعماقش یه بچه بود یه بچه که نیاز به محبت داره
نیاز به توجه
به همدم
اما داشت؟
نه
معلومه نداشت که سعی میکنن ادمه بدی باشن مطمئنا یه گذشته تاریک و دردناک دارن
اونا فقط بد بودنو برای محافظت از خودشون انتخاب میکنن
کاش منم میتومستم کوک
اگه تصمیم میگرفتم ادم بدی باشم کمتر اذیت میشدم
اما تو ذاتم ادم بد بودن نیست من فقط یه دختر ساده و احمقم
کاش میشد قلب و احساسات و در اورد کرد تو یه شیشه تا بشه با خیال راحت زندگی کرد
همونجوری که بهش نگاه میکردم پلکاش لرزید
با چشمای گرد و منتظر نگاش کردم
اروم لایه چشماشو باز کرد و دوروبرو گیج نگاه کرد
در اخر به من
نگاه کرد من همیجوری خیره منتظرش بودم
یهو نیم خیز شد که چشماشو از رو درد محکم بست و دستشو گذاشت رو پهلوش
+بهتره حرکت نکنی
چشماشو باز کرد و نگام کرد
_چی شده
ابروهام پرید بالا
+یادت نیست
_چیو
+منظورت چیه چیو تو زخمی اومدی خونه
با تعجب نگام کرد
_نمیفهمم
خدای من امکان نداره چطور یادش نیست مگه میشه یادش نباشه
+ببین کوک تو امروز زخمی اومدی خونه ولی تمام صورتت زخمی بود حتی....
به پهلوش اشاره کردم که خودشم به پهلوش نگاه کرد
+حتی پهلوت یه زخم خیلی بد خورده
یهو زد زیر خنده و شقیقشو مالید
_چه جالب
منتظر زل زدم بهش که با نگاهش سوپرایزم کرد
_حتی یادم نمیاد کجا بودم
+ی...یعنی یادت نیست از خونه رفتی
تعجب و تو چشماش میدیدم منم دست کمی ازش نداشتم چطور ممکنه یادش نباشه
نمیتونستم بگم که من دیدم جان شده بودی
_من ازت خواستم
هول کرده جواب دادم
+چی
یکم صداشو بالا برد
_من بهت گفتم زخمامو پانسمان کنی
خونسرد نگاش کردم
+البته که نه
ابروهاش بالا پرید انتظار داشت بترسم یا داغ کنم اما خوب...
پوزخند زد
_خیلی جالبه
+چیش دقیقا
صداش عصبی شد
_به همه همینطوری الکی محبت میکنی نه
عصبانیتشو درک میکردم
+منظورت چیه خوب تو حالت بد بود منم کمکت کردم
هر کس دیگه...
_نه هر کس دیگه ای بود اینکارو نمیکرد
از دادی که یهو زد پریدم هوا
+یعنی چی
احمق با اون بلا هایی که سرت اوردم باید خوشحال میشدی اینطور شدم یا باید زخمامو بدتر میکردی
عادی نگاش کردم
+اره حق با توعه
تعجب کرد...
خماررری😜😜💖💖
۷۹.۳k
۰۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.