پارت

(پارت9)
ات: هورااات یه یه یه هاهاهاهاها  من بردممممم(خنده)
کوک: افرین بیبی گرلم تو گیم بازی کردن خوبیا
ات: اره پس چی(بعد رفت نشست تو بغل کوک و پاهاشو حلقه کرد دور کمر  کوک)
کوک: عزیزم دیگه نمیخای بازی کنیم
ات: نه اگه میخای بازی کن
کوک: مشکلی نداری
ات: نه
(کوک داشت بازی میکرد که ات گفت)
ات: کوک
کوک: اوم(محو بازیه)
ات: مرسی که گذاتی من برنده شم
کوک: چی نه نه ت.. تو خو.....(هول کرده)

(ات دستشو گذاشت رو لب کوک و گفت)
ات: هیششش کوک تو خیلی زیاد گیم بازی میکنی مگه میشه منی که بار اولمه برنده شم در کل از ممنونم عزیزم تو زندگیمی از این کارات میتونم بفهمم 
کوک: عزیزم چرا نمیشه شاید تو خب... تو اها اره مثلا شاید باعث شدی دستام کند شن
ات: اوم شاید(خنده)
کوک: کوچولوی من دوستت دارم
ات: منم دوستت دارم
کوک: خب فکر کنم یکم فیلم ببینیم خوب باشه نه
ات: اره اره چطوره اون ترسناکه  که اجازه ندادی تنها ببینمو ببینیم ها
کوک: مطمئنی میخای ببینیش
ات: اوم کوک لطفا خیلی وقته میخام ببینمش ولی همش میگی نه خیلی ترسناکه
کوک: اوکی بیا ببینیم
ات: وایسا راستی دسر درست کردم تو بزن شروع بشه تا بیام
(ات رفت دسر ها رو همراه با پتو اورد و رفت تو بغل کوک و دسرارو خوردن بعد جاهای ترسناک فیلم اومد وات)
ات:(جیغغغغعغ)
(کوک چشای ات رو میگیره و میگیه)
کوک: بیب خوبی چیزی نیست این فقط فیلمه(خنده)
ات: ن... نه نه نترسیدم  فقط یهویی اومد
کوک: میخای تا اخرش ببینی
ات: ا.. اره اره
کوک: خیله خب باشه ولی امشب تو اتاق خودم میخام بخوابم
ات: چی ها نه..  نه یعنی باشه من من نمیترسم
کوک: اوکی
دیدگاه ها (۵)

(پارت15)کوک هودی خودشم دراورد رو آستین هودی کوک نوشته بود تو...

(پارت 16)کوک: بریم از ساعت ۳ بیرونیمات اهم رقتن خونه و خواب...

(پارت6)ات: کوک با توامکوک: چتهات: هیچی ولش کن(ناراحت تعجب) ر...

(پارت6)جیمین :  من میرم سرکار شب شاید دیر بیام ات:  بری دیگه...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟐𝟑ات: «خب خب خب… حالا که اوضاع...

حس های ممنوعه ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط