بیگانه قسمت ۱۱ پارت یک
قسمت ۱۱
از زبان جیمین کوک به شدت عصبانی بود وارد عمارت که شد به همه دستور داد از عمارت برن بیرون داشتم وارد عمارت میشدم در و باز کردم صدای گریه های کوک و شنیدم چون پنجره ها دو جداره بودن صدا بیرون نمی رفت به خاطر همین صدا داخل عمارت اکو می شد
:)=کوک ...... کوک
#=.....
وارد اتاق که شدم دیدم همهی اتاق ریخته زمین
(😂این چه تو ضیحی ع میدی جیمین )
:)=کوک
بلند شد و آمد طرفم فک کنم ...خورده بود با حالت مستی
#=هیونگ دیگه نمی تونم رز باید مال منشه
واقیعت شو بگم تا الان کوک تو حالت گریه اینطور ندید بودم اون همیشه سرد رفتار میکرد ولی الان داره گریه میکنه ااونم برای یه دختر .....
:)=نگران. نباش از دکترش پرسیدم گفت به مرور زمان ن حافظه اش بر میگرده
#=......
روز بعد از زبان رز
صبح بلند شدم دیدم تهیونگ بالا سرمه
π=بیبی مشکلی پیش آمده
&=نه بیا بریم صبحانه
π=باشه
صبحانه خوردیم من برگشتم تو اتاق که یهو تهیونگ اومد تو ..
π=میتونم یه سوال بپرسم ازت در مورد خودم
&=اره بیب بپرس
π=خانواده من کجان
&=خانواده تو منم
π=یعنی من پد. ر مادر یا برادارو.......ندارم
یه لحظه گفت بردار یاد جیمین افتادماون واقعا مثل برادرم بود کوک هم همین طور ولی الان قضیه فرق میکنه کنترل خودمو از دست دادم ساکت شدم ...
π=چته چرا یهو به هم ریختگی
&=بهت که گفتم خانواده تو منم فقط من😏😠
π=ببخشید🥺🥺🥺
&= ببخشید من سریع عصبی میشم فک کنم این اخلاقمو یادت باشه
π=.........
از زبان رز داشتم با تهیونگ حرف میزدم که یه چیزایی اومد تو ذهنم عین خاطره بود
.رررررررررررررررررررررررررررررزززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززیییییییییی
سلام اجی کوچولو من چطولی
بگو توهم همچین حسی به من داری
میدونی که من دوست دارم جیمین 🥺
π=آه همه
&=چی شد بیب😧
π=احساس میکنم خاطراتم دارن برمیگردن
&=😧😧😧😏😏چه بر گردن چه نکردن تو دیگه بیب منی
π=چی
π=هیچی منظورم این بود که باید یادت بیاد که ما چقدر عاشق هم بودیم🥺
π=🥺🥺🥺🥺🥺
از زبان جیمین کوک به شدت عصبانی بود وارد عمارت که شد به همه دستور داد از عمارت برن بیرون داشتم وارد عمارت میشدم در و باز کردم صدای گریه های کوک و شنیدم چون پنجره ها دو جداره بودن صدا بیرون نمی رفت به خاطر همین صدا داخل عمارت اکو می شد
:)=کوک ...... کوک
#=.....
وارد اتاق که شدم دیدم همهی اتاق ریخته زمین
(😂این چه تو ضیحی ع میدی جیمین )
:)=کوک
بلند شد و آمد طرفم فک کنم ...خورده بود با حالت مستی
#=هیونگ دیگه نمی تونم رز باید مال منشه
واقیعت شو بگم تا الان کوک تو حالت گریه اینطور ندید بودم اون همیشه سرد رفتار میکرد ولی الان داره گریه میکنه ااونم برای یه دختر .....
:)=نگران. نباش از دکترش پرسیدم گفت به مرور زمان ن حافظه اش بر میگرده
#=......
روز بعد از زبان رز
صبح بلند شدم دیدم تهیونگ بالا سرمه
π=بیبی مشکلی پیش آمده
&=نه بیا بریم صبحانه
π=باشه
صبحانه خوردیم من برگشتم تو اتاق که یهو تهیونگ اومد تو ..
π=میتونم یه سوال بپرسم ازت در مورد خودم
&=اره بیب بپرس
π=خانواده من کجان
&=خانواده تو منم
π=یعنی من پد. ر مادر یا برادارو.......ندارم
یه لحظه گفت بردار یاد جیمین افتادماون واقعا مثل برادرم بود کوک هم همین طور ولی الان قضیه فرق میکنه کنترل خودمو از دست دادم ساکت شدم ...
π=چته چرا یهو به هم ریختگی
&=بهت که گفتم خانواده تو منم فقط من😏😠
π=ببخشید🥺🥺🥺
&= ببخشید من سریع عصبی میشم فک کنم این اخلاقمو یادت باشه
π=.........
از زبان رز داشتم با تهیونگ حرف میزدم که یه چیزایی اومد تو ذهنم عین خاطره بود
.رررررررررررررررررررررررررررررزززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززیییییییییی
سلام اجی کوچولو من چطولی
بگو توهم همچین حسی به من داری
میدونی که من دوست دارم جیمین 🥺
π=آه همه
&=چی شد بیب😧
π=احساس میکنم خاطراتم دارن برمیگردن
&=😧😧😧😏😏چه بر گردن چه نکردن تو دیگه بیب منی
π=چی
π=هیچی منظورم این بود که باید یادت بیاد که ما چقدر عاشق هم بودیم🥺
π=🥺🥺🥺🥺🥺
۴.۶k
۰۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.