فریب کار p24
بهترین خوابی بود که در طول زندگی اش میدید
چشم های تیله مانندش را باز می کنند و لبخندش کش می آید
نیم نگاهی به اتاق می کند و با تعجب به اتاق جی هوان خیره میشود
"من اینجا چی کار میکنم؟" jk
سرش تیر می کشد و اخم می کند
تخت را بو می کشد
"پس خودش کجاست؟" jk
از اتاق بیرون می اید که استیو را میبیند
"سلام،تو جی هوان رو ندیدی؟" jk
"نه فکر میکنم با کریس رفت جایی" Steve
تعجب می کند
"باشه ممنون " jk
تی شرتی از کمدش در می آورد و تن می کند
سالن اصلی و حیاط پشتی را می گردد اما او را پیدا نمی کند
"شاید طبقه پایین باشه" jk
قدم هایش بلند تر میشود و با سرعت خودش را به طبقه پایین میرساند
"جی هوان؟!" jk
بلند اسمش را فریاد میزند اما او را نمی بیند
"چیشده کوک؟" ji hwan
سریع به سمت صدا می چرخد
او را در لباس های ورزشی میبیند که باند دور دستش را سفت می کند
جلو می رود و میخواهد او را بغل کند اما یقه اش در دست جی هوان گیر می افتد
"داری چی کار میکنی؟" ji hwan
"من...یعنی ما دیشب" jk
خودش را به آن راه میزند
"دیشب ما چی؟" ji hwan
"اتفاقی بین ما افتاده؟ هیچی یادم نمیاد، اذیتت کردم؟" jk
حالا وقت او بود که بازی را شروع کند
بلند میخندد و وانمود می کند از چیزی خبر ندارد
"منظورت چیه؟ چه اتفاقی باید بین ما افتاده باشه؟" ji hwan
"ولی من توی اتاق تو..." jk
جدی نگاهش می کند
"مست بودی و حالت خراب بود، روی تختم خوابت برد من بیرون بودم اومدم دیدم روی تختم خوابیدی " ji hwan
ناامید نگاهش را به زمین می دوزد
"تو میدونی که خوردن مشروبات الکلی نقص قوانین بوده و باید تنبیه بشی؟" ji hwan
دستش مشت میشود
"حق نداری از این به بعد تا زمانی که بهت میگم بخوابی فهمیدی؟ اگر ببینم خوابیدی غذا نخوردن هم بهش اضافه میشه" ji hwan
دستش را میگیرد
"چرا؟" jk
سرد نگاهش میکند
چشم های تیله مانندش را باز می کنند و لبخندش کش می آید
نیم نگاهی به اتاق می کند و با تعجب به اتاق جی هوان خیره میشود
"من اینجا چی کار میکنم؟" jk
سرش تیر می کشد و اخم می کند
تخت را بو می کشد
"پس خودش کجاست؟" jk
از اتاق بیرون می اید که استیو را میبیند
"سلام،تو جی هوان رو ندیدی؟" jk
"نه فکر میکنم با کریس رفت جایی" Steve
تعجب می کند
"باشه ممنون " jk
تی شرتی از کمدش در می آورد و تن می کند
سالن اصلی و حیاط پشتی را می گردد اما او را پیدا نمی کند
"شاید طبقه پایین باشه" jk
قدم هایش بلند تر میشود و با سرعت خودش را به طبقه پایین میرساند
"جی هوان؟!" jk
بلند اسمش را فریاد میزند اما او را نمی بیند
"چیشده کوک؟" ji hwan
سریع به سمت صدا می چرخد
او را در لباس های ورزشی میبیند که باند دور دستش را سفت می کند
جلو می رود و میخواهد او را بغل کند اما یقه اش در دست جی هوان گیر می افتد
"داری چی کار میکنی؟" ji hwan
"من...یعنی ما دیشب" jk
خودش را به آن راه میزند
"دیشب ما چی؟" ji hwan
"اتفاقی بین ما افتاده؟ هیچی یادم نمیاد، اذیتت کردم؟" jk
حالا وقت او بود که بازی را شروع کند
بلند میخندد و وانمود می کند از چیزی خبر ندارد
"منظورت چیه؟ چه اتفاقی باید بین ما افتاده باشه؟" ji hwan
"ولی من توی اتاق تو..." jk
جدی نگاهش می کند
"مست بودی و حالت خراب بود، روی تختم خوابت برد من بیرون بودم اومدم دیدم روی تختم خوابیدی " ji hwan
ناامید نگاهش را به زمین می دوزد
"تو میدونی که خوردن مشروبات الکلی نقص قوانین بوده و باید تنبیه بشی؟" ji hwan
دستش مشت میشود
"حق نداری از این به بعد تا زمانی که بهت میگم بخوابی فهمیدی؟ اگر ببینم خوابیدی غذا نخوردن هم بهش اضافه میشه" ji hwan
دستش را میگیرد
"چرا؟" jk
سرد نگاهش میکند
۱۲.۲k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.