پارت۱۰
پارت۱۰
*پرش زمانی به فردا*
ویو یوری
ساعت ۴ صبح بیدار شدم رفتم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم و یکمی درسام و مرور کردم و ورزش کردم و صبحانه خوردم و بعدشموهام و بعد خشک کردن موهام صافشون کردم و یه تینت کم رنگ و یکمی کرم ضدافتاب زدم و یونیفرمم و پوشیدم و سوار ماشین شدم و به سمت مدرسه رفتم وقتی رسیدم خیلی حال و هوا سنگین بود برام عجیب بود چرا امروز اینطوریه رفتم و نشستم سرجام که طولی نکشید همه دورم جمع شدن
یورا:دختر چرا بهمون نگفتی(یورا هم کاراموزه ولی از کمپانی وای جی و کره ایه)
یوری:چی رو
دایسی:انقدر باهات غریبه بودیم
یوری:چی شده مگه
یورا:گوشیت و باز کن و خبرارو ببین
یوری:باشه
و گوشیش و باز کرد و وقتی خبرارو دیدچشاش چهارتا شد فکرشم نمیکرد انقدر زود خبر پخش بشه که یوری خواهر ناتنی جونگکوکه نمیدونست چی باید بگه هنگ کرده بود
یوری:چرا انقدر زود خبرا پخش شده
(یه توضیحی بدم یورا و دایسی هم صمیمی ترین دوستای یوری توی مدرسه هستن و یورا قراره به زودی دبیو کنه ولی دایسی اودیشب برای بازیگری داده و قراره بازیگر بشه)
یورا:قشنگم اینجا کره اس دیگه
دایسی:حالا اینارو ول کن ماجرا رو تعریف کن ببینم
یوری همه چی و تعریف میکنه
دایسی:ووییی تو چرا انقدر شانس داری
یوری:نمیدونم
یورا:ولی یوری خیلی مراقب باش ممکنه هیترا ازت سواستفاده کنن چون تنها نقطه ضعف جونگکوکی
یوری:چی من نقطه ضعفشم
دایسی:اره دیگه اونا میدونن تو توی این دبیرستان درس میخونی ممکنه بلایی سرت بیارن راستی میدونی که هانا و دار و دسته اش قلدر مدرسه ان و بیش از حد جونگکوک و دوست داره اون خیلی عصبانیه مراقب باش
یورا:حق با دایسی هستش تازه هانا با یه گروه قلدر پسر هم دوسته که خیلی این دو گروه حامی همدیگه آن مراقب باش کلاتون نره توهم
دایسی:تازه از اونجایی که تو خیلی خوشگلی هانا خیلی بهت حسودی میکنه
یوری:اوکی حواسم هست
دایسی:بیا بعد از مدرسه بریم بیرون
یوری اوکی
یورا:معلم اومد بشینین
*پرش زمانی به وقت تعطیلی*
..............
*پرش زمانی به فردا*
ویو یوری
ساعت ۴ صبح بیدار شدم رفتم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم و یکمی درسام و مرور کردم و ورزش کردم و صبحانه خوردم و بعدشموهام و بعد خشک کردن موهام صافشون کردم و یه تینت کم رنگ و یکمی کرم ضدافتاب زدم و یونیفرمم و پوشیدم و سوار ماشین شدم و به سمت مدرسه رفتم وقتی رسیدم خیلی حال و هوا سنگین بود برام عجیب بود چرا امروز اینطوریه رفتم و نشستم سرجام که طولی نکشید همه دورم جمع شدن
یورا:دختر چرا بهمون نگفتی(یورا هم کاراموزه ولی از کمپانی وای جی و کره ایه)
یوری:چی رو
دایسی:انقدر باهات غریبه بودیم
یوری:چی شده مگه
یورا:گوشیت و باز کن و خبرارو ببین
یوری:باشه
و گوشیش و باز کرد و وقتی خبرارو دیدچشاش چهارتا شد فکرشم نمیکرد انقدر زود خبر پخش بشه که یوری خواهر ناتنی جونگکوکه نمیدونست چی باید بگه هنگ کرده بود
یوری:چرا انقدر زود خبرا پخش شده
(یه توضیحی بدم یورا و دایسی هم صمیمی ترین دوستای یوری توی مدرسه هستن و یورا قراره به زودی دبیو کنه ولی دایسی اودیشب برای بازیگری داده و قراره بازیگر بشه)
یورا:قشنگم اینجا کره اس دیگه
دایسی:حالا اینارو ول کن ماجرا رو تعریف کن ببینم
یوری همه چی و تعریف میکنه
دایسی:ووییی تو چرا انقدر شانس داری
یوری:نمیدونم
یورا:ولی یوری خیلی مراقب باش ممکنه هیترا ازت سواستفاده کنن چون تنها نقطه ضعف جونگکوکی
یوری:چی من نقطه ضعفشم
دایسی:اره دیگه اونا میدونن تو توی این دبیرستان درس میخونی ممکنه بلایی سرت بیارن راستی میدونی که هانا و دار و دسته اش قلدر مدرسه ان و بیش از حد جونگکوک و دوست داره اون خیلی عصبانیه مراقب باش
یورا:حق با دایسی هستش تازه هانا با یه گروه قلدر پسر هم دوسته که خیلی این دو گروه حامی همدیگه آن مراقب باش کلاتون نره توهم
دایسی:تازه از اونجایی که تو خیلی خوشگلی هانا خیلی بهت حسودی میکنه
یوری:اوکی حواسم هست
دایسی:بیا بعد از مدرسه بریم بیرون
یوری اوکی
یورا:معلم اومد بشینین
*پرش زمانی به وقت تعطیلی*
..............
۲.۶k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.