رمان دورترین نزدیک ۲
#پارت_۲۵
شیدا: اگه میدونستم انقدر با نمکی خیلی وقت پیش از یه پرتگاه پرتت میکردم یا مینداختمت تو دریا
+ مرسی از اینهمه عشقی که به من داری
شیدا: خواهش میکنم وظیفست ، چک کردین برنامه تونو ولیعهد؟! یوقت با نوادگان ملکه الیزابت یا کشورهای همسایه جلسه نداشته باشین؟! قرادادی ، دیداری ، توافقی؟!
+ نه فک نکنم! اما بهش فکر میکنم یه نشستی داشته باشیم باهم ، فعلا که درگیر نامزد بازی عم وقتی برا کارام نمیمونه
شیدا حرصی نگام کرد : دلم میخواد خفت کنم
با خنده بغلش کردم
+ بهتره با همون سینما موافقت کنم تا کار به جاهای باریک نکشیده
وسط فیلم شیدا برگشت طرفم : بنظر من اون دختره گناه داره نه؟!
+ نه!
شیدا: چرا؟!
+ چون رفتارش خیلی غیر منطقیه عزیزم
همینجوری که یه مشت پاپ کرنو بزور فرو میکرد تو دهنم
حرف میزد : غیر منطقی نیست ، آدم به خاطر کسی که عاشقشه به هر دری بزنه بعد طرف اصا ب چشش نیاد بی انصافیه
منکه دیگه داشتم خفه میشدم دستشو بزور گرفتم و سرفه کردم
+ آرومتر چرا عصبی میشی خفه شدما
شیدا: ببخشید ، فیلم چرتی بود خوشم نیومد
+ خودت گفتی این عزیزم
سرشو گذاشت رو شونه و عصبی مشغول تماشای فیلم شد
خب چرا بهش برخورد!
بعد فیلم نگاش کردم که بعله خانوم چشاشو بسته آروم خوابیده آروم صداش زدم ک سرشو از رو شونم برداشت : چیشده؟!
+ فیلم تموم شد همه م رفتن شمام خرس خوش خواب
شیدا: نه یکم فکرم درگیر بود چشامو بستم خوابم برد
+باشه دیروقتم هس طبیعیه
شیدا: هوم بریم خونه
دستشو گرفتم رفتیم بیرون...
ترانه
بین دیوار و بدن شروین گیر کرده بودم بدون فاصله چسبیده بود بهم دستمو گذاشتم رو سینش نگاش میکردم ک لباشو آروم گذاشت رو لبام جور خاصی نگام میکرد: چرا انقد خواستنی هستی برام؟ با لبخند خواستم چیزی بگم که با بوسیدنم ساکت شدم دستاشو رو کمرم گذاشت و آروم نوازشم میکرد سرمو بردم عقب:
بدجور میخوامت پرنسس ، میخوام صدای نفس نفس زدنتو زیر گوشم بشنوم
گردنمو بوسید داغ کردم منم
زبونشو روی گردنم تا زیر گوشم کشید و گوشمو آروم گاز گرفت که آهی کشیدم نگاه قشنگشو انداختم بهم اومد سمت لبام دستمو گذاشتم پشت سرش
با صدای درو حرفای شیدا نفسشو عصبی بیرون داد ازم فاصله گرفت : ضدحال یعنی اینا!
منم تو ذوقم خورده بود ولی بیشتر از قیافه ی شروین خندم میگرفت...
#دورترین_نزدیک۲
#رمان
#خاص #قشنگ #زیبا #جذاب #شیک #بینظیر
شیدا: اگه میدونستم انقدر با نمکی خیلی وقت پیش از یه پرتگاه پرتت میکردم یا مینداختمت تو دریا
+ مرسی از اینهمه عشقی که به من داری
شیدا: خواهش میکنم وظیفست ، چک کردین برنامه تونو ولیعهد؟! یوقت با نوادگان ملکه الیزابت یا کشورهای همسایه جلسه نداشته باشین؟! قرادادی ، دیداری ، توافقی؟!
+ نه فک نکنم! اما بهش فکر میکنم یه نشستی داشته باشیم باهم ، فعلا که درگیر نامزد بازی عم وقتی برا کارام نمیمونه
شیدا حرصی نگام کرد : دلم میخواد خفت کنم
با خنده بغلش کردم
+ بهتره با همون سینما موافقت کنم تا کار به جاهای باریک نکشیده
وسط فیلم شیدا برگشت طرفم : بنظر من اون دختره گناه داره نه؟!
+ نه!
شیدا: چرا؟!
+ چون رفتارش خیلی غیر منطقیه عزیزم
همینجوری که یه مشت پاپ کرنو بزور فرو میکرد تو دهنم
حرف میزد : غیر منطقی نیست ، آدم به خاطر کسی که عاشقشه به هر دری بزنه بعد طرف اصا ب چشش نیاد بی انصافیه
منکه دیگه داشتم خفه میشدم دستشو بزور گرفتم و سرفه کردم
+ آرومتر چرا عصبی میشی خفه شدما
شیدا: ببخشید ، فیلم چرتی بود خوشم نیومد
+ خودت گفتی این عزیزم
سرشو گذاشت رو شونه و عصبی مشغول تماشای فیلم شد
خب چرا بهش برخورد!
بعد فیلم نگاش کردم که بعله خانوم چشاشو بسته آروم خوابیده آروم صداش زدم ک سرشو از رو شونم برداشت : چیشده؟!
+ فیلم تموم شد همه م رفتن شمام خرس خوش خواب
شیدا: نه یکم فکرم درگیر بود چشامو بستم خوابم برد
+باشه دیروقتم هس طبیعیه
شیدا: هوم بریم خونه
دستشو گرفتم رفتیم بیرون...
ترانه
بین دیوار و بدن شروین گیر کرده بودم بدون فاصله چسبیده بود بهم دستمو گذاشتم رو سینش نگاش میکردم ک لباشو آروم گذاشت رو لبام جور خاصی نگام میکرد: چرا انقد خواستنی هستی برام؟ با لبخند خواستم چیزی بگم که با بوسیدنم ساکت شدم دستاشو رو کمرم گذاشت و آروم نوازشم میکرد سرمو بردم عقب:
بدجور میخوامت پرنسس ، میخوام صدای نفس نفس زدنتو زیر گوشم بشنوم
گردنمو بوسید داغ کردم منم
زبونشو روی گردنم تا زیر گوشم کشید و گوشمو آروم گاز گرفت که آهی کشیدم نگاه قشنگشو انداختم بهم اومد سمت لبام دستمو گذاشتم پشت سرش
با صدای درو حرفای شیدا نفسشو عصبی بیرون داد ازم فاصله گرفت : ضدحال یعنی اینا!
منم تو ذوقم خورده بود ولی بیشتر از قیافه ی شروین خندم میگرفت...
#دورترین_نزدیک۲
#رمان
#خاص #قشنگ #زیبا #جذاب #شیک #بینظیر
۸.۶k
۱۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.