رمان دورترین نزدیک ۲
#پارت_۲۴
ترانه
چشامو باز کردم و با شروینی که وایساده بود کنار دیوار و به من زل زده بود روبرو شدم
ترسیده نشستم رو تخت
_ چی شده؟! خوبی؟!
شروین: خوبم چیزی نیست
_ خوابت نمیاد؟!
اوهومی گفت و اومد بخوابه دستشو باز کرد منم رفتم تو بغلش پیشونیمو بوسید : میدونی یه چیزی فراتر از خیلی دوست دارم؟
گردنشو بوسیدم
_ منم دوست دارم...
ماهور
نیم ساعت دیگه باید میرفتیم مصاحبه
آهنگ و قطع کرد : مث همیشه عالی!
+ اختیار دارین لیدی
همینطور که کنار اوپن ایستاده بود لیوان مشروبو داد دستم
جرعه ای ازش خوردمو نگامو سر دادم سمتش ، با لباس باز و کوتاهش بدنش بیشتر تو چش بود
یکم از مشروبش و خورد و خودشو جلوتر کشید
با لحن قشنگی شروع کرد ب حرف زدن : ماهور تو این مدت که این اتفاق افتاد دلم بدجور تنگ شد برات ، برای عطر تنت ، صدات!
لبام ب لبخندی کش اومد : اهان پس خانوم دلش هوای منو کرده
درحالی که دستشو میذاشت روی صورتم : اره ، چه جورم
با چشای تیله ایش زل زده بود بهم لباشو بوسیدم
پاهاشو دور کمرم حلقه کردو از گردنم آویزون شد
سرشو گرفت بالا و مشتاق از من شروع کرد به بوسیدنم
تو همون حالت راه افتادم سمت اتاق داشت گردنمو میبوسید انداختمش رو تخت و رفتم سمتش لبامو گذاشتم رو گردنش چند مین ک گذشت با صداش سرمو گرفتم بالا : عشقم بریم!؟ دیر نشه یوقت
لباشو بوسیدم میخواستم بیام عقب ک لبمو عمیق مکید
ازم جدا شد : خب بریم
+ بمونه بعدا
شیدا: تهدیده؟
+اینجوری فک کن
شیدا: منکه راضیم
رفت سمت کمد دستشو کشیدم بغلش کردم
شیدا: جانم؟
+هیچی جات خوبه دیگه
شیدا: دیرمون میشه
+بشه
شیدا: من عاشق همین اخلاقتم خب؟ ی موقع هایی ک لازمه خیلی جدیت به خرج بدی تو بیخیالی دست همه رو میبندی موقعی م که مسئله خاصی نیست انقدر جدیش میکنی که ادم کلافه میشه ، الانم شوخی کافیه
محکم تر بغلش کردم
+ شوخی دارم باهات؟
یکم وول خورد
+زور نزن تا نخوام ولت نمیکنم
خواست یه چیزی بگه بوسیدمش
ازش جدا شدم نفس عمیقی کشید پوکر اسممو صدا زد
بیخیال یه میلی مترم تکون نخوردم که گوشیش زنگ خورد
شیدا: اخ اخ دیگه رسما احضار شدیم الان ولم کن
دستامو از دور کمرش برداشتم گونمو بوسید رفت گوشیشو جواب بده ...
شیدا پرید بغلم : آخیش من عاشقتم یعنی پسر
+تا دو مین پیش میگفتی اینجا مکان عمومی و رسمیه
بیخیال منو بوسید : الان ذووق کردم گور بابای همه شون نه؟!
خندیدم +آره دیوونه ، بریم
شیدا: شما شاهکاری ، راحت شدیم
+پدر من در اومد نکه شما خیلی به زحمت افتادی
دستمو گرفت : بریم ببرمت سینما هوم؟!
+وقت قبلی دارین؟!
شیدا: لوس نشو
+ فک نکنم بیام
شیدا: عه ماهور
+بزار برنامه امروزمو چک کنم...
#دورترین_نزدیک۲
#رمان
#خاص #قشنگ #زیبا #شیک #جذاب #بینظیر
ترانه
چشامو باز کردم و با شروینی که وایساده بود کنار دیوار و به من زل زده بود روبرو شدم
ترسیده نشستم رو تخت
_ چی شده؟! خوبی؟!
شروین: خوبم چیزی نیست
_ خوابت نمیاد؟!
اوهومی گفت و اومد بخوابه دستشو باز کرد منم رفتم تو بغلش پیشونیمو بوسید : میدونی یه چیزی فراتر از خیلی دوست دارم؟
گردنشو بوسیدم
_ منم دوست دارم...
ماهور
نیم ساعت دیگه باید میرفتیم مصاحبه
آهنگ و قطع کرد : مث همیشه عالی!
+ اختیار دارین لیدی
همینطور که کنار اوپن ایستاده بود لیوان مشروبو داد دستم
جرعه ای ازش خوردمو نگامو سر دادم سمتش ، با لباس باز و کوتاهش بدنش بیشتر تو چش بود
یکم از مشروبش و خورد و خودشو جلوتر کشید
با لحن قشنگی شروع کرد ب حرف زدن : ماهور تو این مدت که این اتفاق افتاد دلم بدجور تنگ شد برات ، برای عطر تنت ، صدات!
لبام ب لبخندی کش اومد : اهان پس خانوم دلش هوای منو کرده
درحالی که دستشو میذاشت روی صورتم : اره ، چه جورم
با چشای تیله ایش زل زده بود بهم لباشو بوسیدم
پاهاشو دور کمرم حلقه کردو از گردنم آویزون شد
سرشو گرفت بالا و مشتاق از من شروع کرد به بوسیدنم
تو همون حالت راه افتادم سمت اتاق داشت گردنمو میبوسید انداختمش رو تخت و رفتم سمتش لبامو گذاشتم رو گردنش چند مین ک گذشت با صداش سرمو گرفتم بالا : عشقم بریم!؟ دیر نشه یوقت
لباشو بوسیدم میخواستم بیام عقب ک لبمو عمیق مکید
ازم جدا شد : خب بریم
+ بمونه بعدا
شیدا: تهدیده؟
+اینجوری فک کن
شیدا: منکه راضیم
رفت سمت کمد دستشو کشیدم بغلش کردم
شیدا: جانم؟
+هیچی جات خوبه دیگه
شیدا: دیرمون میشه
+بشه
شیدا: من عاشق همین اخلاقتم خب؟ ی موقع هایی ک لازمه خیلی جدیت به خرج بدی تو بیخیالی دست همه رو میبندی موقعی م که مسئله خاصی نیست انقدر جدیش میکنی که ادم کلافه میشه ، الانم شوخی کافیه
محکم تر بغلش کردم
+ شوخی دارم باهات؟
یکم وول خورد
+زور نزن تا نخوام ولت نمیکنم
خواست یه چیزی بگه بوسیدمش
ازش جدا شدم نفس عمیقی کشید پوکر اسممو صدا زد
بیخیال یه میلی مترم تکون نخوردم که گوشیش زنگ خورد
شیدا: اخ اخ دیگه رسما احضار شدیم الان ولم کن
دستامو از دور کمرش برداشتم گونمو بوسید رفت گوشیشو جواب بده ...
شیدا پرید بغلم : آخیش من عاشقتم یعنی پسر
+تا دو مین پیش میگفتی اینجا مکان عمومی و رسمیه
بیخیال منو بوسید : الان ذووق کردم گور بابای همه شون نه؟!
خندیدم +آره دیوونه ، بریم
شیدا: شما شاهکاری ، راحت شدیم
+پدر من در اومد نکه شما خیلی به زحمت افتادی
دستمو گرفت : بریم ببرمت سینما هوم؟!
+وقت قبلی دارین؟!
شیدا: لوس نشو
+ فک نکنم بیام
شیدا: عه ماهور
+بزار برنامه امروزمو چک کنم...
#دورترین_نزدیک۲
#رمان
#خاص #قشنگ #زیبا #شیک #جذاب #بینظیر
۳۶.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.