عاشقانه

#عاشقانه
#خواستم_فراموشت_کنم


خواستم فراموشت کنم اما دیدم ازمحالات است. نمیشد تو را مثل یک گل خشک لای دفتر خاطرات گذاشت یا مثل یک عکس قدیمی در آلبوم تو در بند بند زندگی من جریان داشتی برای فراموش کردن تو باید جان میدادم و اگر میخواستم ازعشقت دست بکشم مرگ برایم حتمی بود تو رفته بودی و من کاری ازدستم بر نمی آمد اما به عاشق تو بودن ادامه دادم تو مثل یک وعده غذایی حتی مهم تر از خواب بودی آنقدر عاشقانه هایم را ادامه دادم که یک روز خودم خسته شدم و راحت از تو دست کشیدم عشق من زیبا بود و زیبا هم ماند حالا داستان عاشقی من یک گل سرخ قرمز خشک شده لای دفترم که هر وقت نگاهش میکنم یادم می آید چه زیبا عاشقی کردم دلم برایت میسوزد چون تو داستان عاشقی زیبایی نداری چون آنقدر خودخواهانه رفتی که حتی برای عاشقانه های خودت هم حرمت نذاشتی من سر قولم ماندم حالا آنقدر عاشقی بلدم که جفت لایقی پیدا خواهم کرد.....
دیدگاه ها (۴۱)

#عاشقانه🔻 امشب به خوابم بیا !با خودت دو فنجان چای دارچین بیا...

#عاشقانهمیز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!فکرش را...

#عاشقانهاصلا همینطوری، یهویی، بی هوا دلم خواست تو این شلوغی ...

#عاشقانهتمام مغازه ها رو گشتم تا تونستم شیک ترین کت شلوار رو...

تکپارتی درخواستی وقتی که به دوستمون حسودی می کنه هنوز وارد ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

میان دونگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط