the backward harsh world پارت19
#the_backward_harsh_world #پارت19
میجو
ساکمو انداختم صندلی عقب نشستم جلو گوشیمو برداشتم هندزفریمو زدم تویی گوشم نشست وماشین روشن کرد
دیدم داره حرف میزنه ولی نمیفهمیدم
چشمامو بستم اهمیت ندادم بعدم مگه مهمه که زرزر میکنه یهو هندزفریم از گوشم کشیده شدش
من:هیع
جیمین:دارم باتوحرف میزنم یانه با درم
من:پوف بگو بینم چی میگی
جیمین:من تورو میشناسم از قبل
پوزخندی زدم درسته فقط چهرم همونه
من:نمیدونم شاید
جیمین:چرا پس یادم نیس
من:بیخیال مختو غم سوز نکن درضمن دفعه آخرت باشه همچین کاری میکنی
که گوشیم زنگ خوردنگاه کردم اوه! سورن چیشده آلان زنگ زده بهم
من:اونی؟!چیزی شده
سورن:قرصاتو برداشتی میجو ببینم لباس گرم هوم راستی...
نزاشتم ادامه بده همیشه نگرانم بود
من:آره! خواهری نگران نباش باشه تو باید نگران خودت باشی
سورن:باشه درضمن میجو زیاد به این پسرا رو نده لازم شدش همچین جوابشو بده که بترکه
من:باشه باش خدافس
سورن:بای
چشمامو بستم رفتم به اون دوران
(فلش بک دبیرستان میجو)
هیع تپلو بیا اینجا بینم
به سمت پسره خوشتیپ مدرسه قدم برداشت یه سال سومی جذاب که همه دوس داشتن باهاش باشن پارک جیمین
جیمین:هیع هیع نگا کن چه لپایی بامزه ای داره
لپاش کشید پسرا زدن زیر خنده یکی از پسرا کوله اشو برداشت گرفت بالا
جیمین:هیع چیکار میکنی
دوستش:چیه خوب میخوایم تفریح کنیم بده مگه هان! نگو که از این گامبو خوشت میاد جیمین بس کن پسر
جیمین:چیش نه بابا میگم قدت بلنده این بپره کیفشو بگیره زمین لرزه میشه
بزور جلویی گریش رو گرفته بود به خاطر سرطانی که داشت
میجو
ساکمو انداختم صندلی عقب نشستم جلو گوشیمو برداشتم هندزفریمو زدم تویی گوشم نشست وماشین روشن کرد
دیدم داره حرف میزنه ولی نمیفهمیدم
چشمامو بستم اهمیت ندادم بعدم مگه مهمه که زرزر میکنه یهو هندزفریم از گوشم کشیده شدش
من:هیع
جیمین:دارم باتوحرف میزنم یانه با درم
من:پوف بگو بینم چی میگی
جیمین:من تورو میشناسم از قبل
پوزخندی زدم درسته فقط چهرم همونه
من:نمیدونم شاید
جیمین:چرا پس یادم نیس
من:بیخیال مختو غم سوز نکن درضمن دفعه آخرت باشه همچین کاری میکنی
که گوشیم زنگ خوردنگاه کردم اوه! سورن چیشده آلان زنگ زده بهم
من:اونی؟!چیزی شده
سورن:قرصاتو برداشتی میجو ببینم لباس گرم هوم راستی...
نزاشتم ادامه بده همیشه نگرانم بود
من:آره! خواهری نگران نباش باشه تو باید نگران خودت باشی
سورن:باشه درضمن میجو زیاد به این پسرا رو نده لازم شدش همچین جوابشو بده که بترکه
من:باشه باش خدافس
سورن:بای
چشمامو بستم رفتم به اون دوران
(فلش بک دبیرستان میجو)
هیع تپلو بیا اینجا بینم
به سمت پسره خوشتیپ مدرسه قدم برداشت یه سال سومی جذاب که همه دوس داشتن باهاش باشن پارک جیمین
جیمین:هیع هیع نگا کن چه لپایی بامزه ای داره
لپاش کشید پسرا زدن زیر خنده یکی از پسرا کوله اشو برداشت گرفت بالا
جیمین:هیع چیکار میکنی
دوستش:چیه خوب میخوایم تفریح کنیم بده مگه هان! نگو که از این گامبو خوشت میاد جیمین بس کن پسر
جیمین:چیش نه بابا میگم قدت بلنده این بپره کیفشو بگیره زمین لرزه میشه
بزور جلویی گریش رو گرفته بود به خاطر سرطانی که داشت
۸.۴k
۱۳ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.