بغلم کن که از این دربه دری میترسم

بغلم کن که از این دربه دری میترسم
و از این وحشت و این بیخبری میترسم

مدتی هست که از خانه ی امنم دورم
بغلم کن که من از هر خطری میترسم

هی خبر پشت خبر باز درختی افتاد
من تنم ساقه و از هر تبری میترسم

اگر از رخوتِ دنیا و زمین شعر شدم
علت آن است که از بی اثری میترسم

آی مردم بخدا روز قیامت شده است
من از این تیتر به ظاهر خبری میترسم

تا که احوال دل و دیده ی ما بارانیست
ازخودم, از تو و از پشت سری میترسم

#امیر_اخوان

‌‌‌‌‌‌
دیدگاه ها (۱)

ياد آن نم نم جانانه ی پاييز بخيروعده ی آخرمان، گر چه غم انگي...

‌‌‎ ‌‌‎‌‌.مجال خلوتے پیدا شود از حرف لبریزممنے ڪه در خودم عم...

دی پیر می فروش که ذکرش به خیر بادگفتا شراب نوش و غم دل ببر ز...

‌برون شو ای غم از سینه که لطف یار می‌آیدتو هم ای دل ز من گم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط