سناریو توکیو رنجرز ♥️
سناریو توکیو رنجرز ♥️
موضوع: اگه هم راهشون کرم ریزی کنید
مایکی
ا.ت: اوکی حالا همه چیز تکمیله فقط یک شریک جرم میخام آها مایکییی خوبههه
ا.ت : الو مایکی کار خیلی مهم زود بیا خونه یه ما
مایکی : چی آها باشه باشه
زینگ زینگ
ا.ت درو باز میکنه
مایکی : سلام ا.ت چان چی شده
ا.ت مایکی رو میکشه به داخل
ا.ت : مایکی موضوع خیلی مهمی دارم که باید باهات درمیون بزارم
مایکی : چی شده
ا.ت : دو روز دیگه دراکن و اما میرن سر قرار من نقشه کشیدم که دراکن رو کنار اما ضایه کنیم هستی
مایکی : میدونی که هستم حالا چی کار کنیم تا جایی که می دونم دراکن از هیچی نمیترسه
ا.ت : هم هم من میدونم 😎
مایکی : واقعا چطور
ا.ت : من دوربین های فاشعه خونه دراکن رو هک کردم و فهمیدم که از مار میترسه
مایکی : دمت گرم ولی اما که سکته میزنه
ا.ت : اونم میدونم از اون مار پلاستیکی ها هستن که شبیه واقعیشونه از اونا میخریم
مایکی : عالیه بریم بخریم ولی اما بازم میترسه
ا.ت : لازم نیست من خریدم تازه من اینو میدم بهت ببر خونتون به اما نشون بده باهاش عادت کنه دیگه نترسع باشه
مایکی : عالیه بیا رو باجی هم کرم ریزی کنیم
ا.ت : اونو برنامه ریز کردم برای ماه آینده 😎 فقط تو باید بری از اما بپرسی که به کدوم رستوران و ساعت چند میرن تا از صاحب رستوران اجازه بگیریم که آنجا باشیم برای یه روز
مایکی : عالیه
پرش زمانی روز قرار
ا.ت : ای مایکی تو کجایییی
مایکی : ا.ت چان بیا بریم من متور آوردم
ا.ت : ایول بریم
در رستوران
ا.ت : خب مایکی من اجازه رو گرفتم و اونا قبول کردن
صاحب م: سلام خانم ا.ت
ا.ت :سلام آقا میشه لباسامون رو بدین
صاحب م: حتما بیاین
ممنون
خب مایکی و ا.ت لباسا شونو پوشیدن ا.ت مو های خودش و مایکی رو یه مدل جدید بست تا اما و دراکن نشناسن شون
ا.ت : مایکی اوکی تو برو پشت صندوق وایستا منم سفارشات شونو می برم
مایکی : منم در ورودی رو آماده میکنم
مایکی : باجه
دراکن واما اومدن
ا.ت : خوش اومدین چی میخورین
اما : من یکم سالاد
دراکن : منم
ا.ت : الان میارم خدمتتون
ا.ت رفت و با یک ظرف برگشت
ا.ت : اینم از سفارشاتون
مایکی داشت پاره میشد ا.ت سر ظرف رو برداشت و مار دراکن یک جیغ بلند کشید و فرار کرد به سمت در اما با بانگاه ودف......داشت دراکنو نگاه میکرد ا.ت و مایکی جر خوردن
دراکن داشت فرار میکرد که یک طرف آرد ریخت روش و اسکیت بورد رفت زیر پاش و دهن رفت تو اسفالتا که همون لحظه چیفویو که لباس مار پوشیده بود میاد بیرون
چیفویو: پخخخخخخخ
دراکن : وااااااااا جیغغغغغغ
مایکی و ا.ت هر هر هر 🤣
دراکن : ااا.تتتتتت ماییییکیییییی
ا.ت : فراررررر
حالا بدو بدو که دراکن میخواد بکوشتتون روز بعدش توی تخت بیمارستان با مایکی و چیفویو داشتین به فیلمی که گرفته بودید میخندید
♥️
موضوع: اگه هم راهشون کرم ریزی کنید
مایکی
ا.ت: اوکی حالا همه چیز تکمیله فقط یک شریک جرم میخام آها مایکییی خوبههه
ا.ت : الو مایکی کار خیلی مهم زود بیا خونه یه ما
مایکی : چی آها باشه باشه
زینگ زینگ
ا.ت درو باز میکنه
مایکی : سلام ا.ت چان چی شده
ا.ت مایکی رو میکشه به داخل
ا.ت : مایکی موضوع خیلی مهمی دارم که باید باهات درمیون بزارم
مایکی : چی شده
ا.ت : دو روز دیگه دراکن و اما میرن سر قرار من نقشه کشیدم که دراکن رو کنار اما ضایه کنیم هستی
مایکی : میدونی که هستم حالا چی کار کنیم تا جایی که می دونم دراکن از هیچی نمیترسه
ا.ت : هم هم من میدونم 😎
مایکی : واقعا چطور
ا.ت : من دوربین های فاشعه خونه دراکن رو هک کردم و فهمیدم که از مار میترسه
مایکی : دمت گرم ولی اما که سکته میزنه
ا.ت : اونم میدونم از اون مار پلاستیکی ها هستن که شبیه واقعیشونه از اونا میخریم
مایکی : عالیه بریم بخریم ولی اما بازم میترسه
ا.ت : لازم نیست من خریدم تازه من اینو میدم بهت ببر خونتون به اما نشون بده باهاش عادت کنه دیگه نترسع باشه
مایکی : عالیه بیا رو باجی هم کرم ریزی کنیم
ا.ت : اونو برنامه ریز کردم برای ماه آینده 😎 فقط تو باید بری از اما بپرسی که به کدوم رستوران و ساعت چند میرن تا از صاحب رستوران اجازه بگیریم که آنجا باشیم برای یه روز
مایکی : عالیه
پرش زمانی روز قرار
ا.ت : ای مایکی تو کجایییی
مایکی : ا.ت چان بیا بریم من متور آوردم
ا.ت : ایول بریم
در رستوران
ا.ت : خب مایکی من اجازه رو گرفتم و اونا قبول کردن
صاحب م: سلام خانم ا.ت
ا.ت :سلام آقا میشه لباسامون رو بدین
صاحب م: حتما بیاین
ممنون
خب مایکی و ا.ت لباسا شونو پوشیدن ا.ت مو های خودش و مایکی رو یه مدل جدید بست تا اما و دراکن نشناسن شون
ا.ت : مایکی اوکی تو برو پشت صندوق وایستا منم سفارشات شونو می برم
مایکی : منم در ورودی رو آماده میکنم
مایکی : باجه
دراکن واما اومدن
ا.ت : خوش اومدین چی میخورین
اما : من یکم سالاد
دراکن : منم
ا.ت : الان میارم خدمتتون
ا.ت رفت و با یک ظرف برگشت
ا.ت : اینم از سفارشاتون
مایکی داشت پاره میشد ا.ت سر ظرف رو برداشت و مار دراکن یک جیغ بلند کشید و فرار کرد به سمت در اما با بانگاه ودف......داشت دراکنو نگاه میکرد ا.ت و مایکی جر خوردن
دراکن داشت فرار میکرد که یک طرف آرد ریخت روش و اسکیت بورد رفت زیر پاش و دهن رفت تو اسفالتا که همون لحظه چیفویو که لباس مار پوشیده بود میاد بیرون
چیفویو: پخخخخخخخ
دراکن : وااااااااا جیغغغغغغ
مایکی و ا.ت هر هر هر 🤣
دراکن : ااا.تتتتتت ماییییکیییییی
ا.ت : فراررررر
حالا بدو بدو که دراکن میخواد بکوشتتون روز بعدش توی تخت بیمارستان با مایکی و چیفویو داشتین به فیلمی که گرفته بودید میخندید
♥️
۱۱.۵k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.