فیکشن Deadly duel پارت ۱
Name:Deadly duel
Genre: criminal_dram_polici_smut
Couple:yoonmin
writer:kim miha
part 1
خون،عرق،اسلحه،جنازه،خیانت!
صداهای توی ذهنش هر لحظه بلند تر میشدند دستش رو روی سرش نگه داشت و دست خونیش رو روی دیوار گذاشت تا سرپا نگهش داره.
ناراحتی،خشم و تنفر تمام وجودش رو پر کرده بود.
فریادی زد ولی حتی ذره ای آروم نشد دوباره فریاد زد ولی این حس لعنتی نمیرفت.
نفس عمیق کشید بازهم نفس کشید ولی چرا اثر نمیکرد!؟
چرا هیچ چیز ارومش نمیکرد!؟
دستش رو روی دیوار حرکت داد که باعث شد خونی که روی دستش بود روی دیوار نقش بدون معنی ایجاد کنه و همینجوری ادامه داشت تا اسم کسی روی دیوار نقش بست.
چشماش از اشک پر شده بود ولی ناراحت نبود اعصبانی بود نگاه آتشینی به اسم انداخت و اولین قطره ی اشک از چشماش که حالا میلرزیدن ریخت.
یک قطره،دو قطره،سه قطره و همینجوری ادامه داشت تا سیل اشکی صورتش رو پر کرد.
دهنش رو باز کرد تا سر دیوار داد بزنه جوری که انگار اون دیوار که حالا رنگ خون برداشته بود اون ادمه ولی صدایی از دهنش خارج نشد ولی حتی تعداد اشک هایش هم بیشتر شد.
مشتش رو به دیوار کوبید ولی خشمش بازهم خالی نشد درسته به این تازگیا نمیشکست و حالا فقط یک چیز توی ذهنش فریاد میزد.
انتقام
انتقام
انتقام!
هاییی گایز من اومدم با یه فیک جدید 💃🏻💃🏻🖤
میخواستم اول بزارم اون فیکایی که دارم مینویسم تموم بشن ولی چون معرفیشو گذاشته بودم دیگه گذاشتم براتون 🖤✨
دیگه امیدوارم خوشتون بیاد و همچنین مرسیییی که ۲۰۰ تایمم کردینننننننننننننننننن 🥺🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
Genre: criminal_dram_polici_smut
Couple:yoonmin
writer:kim miha
part 1
خون،عرق،اسلحه،جنازه،خیانت!
صداهای توی ذهنش هر لحظه بلند تر میشدند دستش رو روی سرش نگه داشت و دست خونیش رو روی دیوار گذاشت تا سرپا نگهش داره.
ناراحتی،خشم و تنفر تمام وجودش رو پر کرده بود.
فریادی زد ولی حتی ذره ای آروم نشد دوباره فریاد زد ولی این حس لعنتی نمیرفت.
نفس عمیق کشید بازهم نفس کشید ولی چرا اثر نمیکرد!؟
چرا هیچ چیز ارومش نمیکرد!؟
دستش رو روی دیوار حرکت داد که باعث شد خونی که روی دستش بود روی دیوار نقش بدون معنی ایجاد کنه و همینجوری ادامه داشت تا اسم کسی روی دیوار نقش بست.
چشماش از اشک پر شده بود ولی ناراحت نبود اعصبانی بود نگاه آتشینی به اسم انداخت و اولین قطره ی اشک از چشماش که حالا میلرزیدن ریخت.
یک قطره،دو قطره،سه قطره و همینجوری ادامه داشت تا سیل اشکی صورتش رو پر کرد.
دهنش رو باز کرد تا سر دیوار داد بزنه جوری که انگار اون دیوار که حالا رنگ خون برداشته بود اون ادمه ولی صدایی از دهنش خارج نشد ولی حتی تعداد اشک هایش هم بیشتر شد.
مشتش رو به دیوار کوبید ولی خشمش بازهم خالی نشد درسته به این تازگیا نمیشکست و حالا فقط یک چیز توی ذهنش فریاد میزد.
انتقام
انتقام
انتقام!
هاییی گایز من اومدم با یه فیک جدید 💃🏻💃🏻🖤
میخواستم اول بزارم اون فیکایی که دارم مینویسم تموم بشن ولی چون معرفیشو گذاشته بودم دیگه گذاشتم براتون 🖤✨
دیگه امیدوارم خوشتون بیاد و همچنین مرسیییی که ۲۰۰ تایمم کردینننننننننننننننننن 🥺🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
۳۷.۷k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.