اسم رمان:عشق اجباری با مافیا
اسم رمان:عشق اجباری با مافیا
فصل:2
پارت:1
پارک جیمین
سن:45
شغل:مافیا
خانواده:پسر_مادر_خواهر
جئون جنی
سن:32
شغل:مافیا
خانواده:دختر_برادر_مادر
پارک جی وون
سن:18
شغل:دانش اموز/دانشجو
خانواده:پدر
پارک جی سون
سن:18
شغل:دانش اموز/دانشجو
خانواده:مادر
سال 2024 کره جنوبی _سئول_
(جنی)
جی سون: اوما نمیخوام بسه دیگه
جنی: یعنی چی نمیخوای پاشو مدرست دیر شد
جی سون:به یه شرط
جنی:چه شرطی
جی سون: امروز خودت منو میبری اونم با اون لامبورگینی
جنی:چه رنگی
جی سون: اوممم مشکی
جنی :اوکی اول اماده شو
جی سون:چشم اوما
از اخرین دیدار منو جیمین 18 سال میگذره دلم برای چشماش،خنده هاش، موهاش، لباش همچیش تنگ شده اما اون خیانت کرد جیمین منو
جی سون:اوما به چی فکر میکنی
جنی:هیچی عزیزم اماده شدی؟
جی سون: اوهوم بهم میاد
جنی: اره عزیزم بریم
جی سون: بریمم
سمت پارکینگ رفتیم،سوار ماشین شدیم
جنی:روز اول مدرسته سعی کن دعوا نکنی
چهرشون مظلوم کرد
جی سون: اوما من به کیوتی و مظلومی چطوری دعوا کنم
جنی:کسی که بزرگت کرده میدونی پشت این چهره کیوت و مظلوم چه شر و شیطونی هستی
جی سون: مگه چیکار کردم
جنی: پارسال یکی از همکلاسیات رو تا سر حد مرگ زدی
جی سون:بیخیال اوما حواست رو جم رانندگی کن
جنی:وای دیرت شد سفت بشین
جی سون: مگه میخوای چیکار کنی
پام رو تا اخر رو گاز گذاشتم با سرعت 300 میرفتم
بعد 10 مین رسیدیم
با همون سرعت داخل حیاط مدرسه شدم بعد از پارک کردن چشمم به جی سون افتاد از ترس به صندلی چسبیده بود
جنی: چرا اینطوری شدی (خنده)
جی سون: اوما د.....داشتی ب...به کش.......کشتن مون میدادی(ترس)
#he_so
فصل:2
پارت:1
پارک جیمین
سن:45
شغل:مافیا
خانواده:پسر_مادر_خواهر
جئون جنی
سن:32
شغل:مافیا
خانواده:دختر_برادر_مادر
پارک جی وون
سن:18
شغل:دانش اموز/دانشجو
خانواده:پدر
پارک جی سون
سن:18
شغل:دانش اموز/دانشجو
خانواده:مادر
سال 2024 کره جنوبی _سئول_
(جنی)
جی سون: اوما نمیخوام بسه دیگه
جنی: یعنی چی نمیخوای پاشو مدرست دیر شد
جی سون:به یه شرط
جنی:چه شرطی
جی سون: امروز خودت منو میبری اونم با اون لامبورگینی
جنی:چه رنگی
جی سون: اوممم مشکی
جنی :اوکی اول اماده شو
جی سون:چشم اوما
از اخرین دیدار منو جیمین 18 سال میگذره دلم برای چشماش،خنده هاش، موهاش، لباش همچیش تنگ شده اما اون خیانت کرد جیمین منو
جی سون:اوما به چی فکر میکنی
جنی:هیچی عزیزم اماده شدی؟
جی سون: اوهوم بهم میاد
جنی: اره عزیزم بریم
جی سون: بریمم
سمت پارکینگ رفتیم،سوار ماشین شدیم
جنی:روز اول مدرسته سعی کن دعوا نکنی
چهرشون مظلوم کرد
جی سون: اوما من به کیوتی و مظلومی چطوری دعوا کنم
جنی:کسی که بزرگت کرده میدونی پشت این چهره کیوت و مظلوم چه شر و شیطونی هستی
جی سون: مگه چیکار کردم
جنی: پارسال یکی از همکلاسیات رو تا سر حد مرگ زدی
جی سون:بیخیال اوما حواست رو جم رانندگی کن
جنی:وای دیرت شد سفت بشین
جی سون: مگه میخوای چیکار کنی
پام رو تا اخر رو گاز گذاشتم با سرعت 300 میرفتم
بعد 10 مین رسیدیم
با همون سرعت داخل حیاط مدرسه شدم بعد از پارک کردن چشمم به جی سون افتاد از ترس به صندلی چسبیده بود
جنی: چرا اینطوری شدی (خنده)
جی سون: اوما د.....داشتی ب...به کش.......کشتن مون میدادی(ترس)
#he_so
۱۱.۶k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.