دست خودم اگر بود

دست خودم اگر بود
دستت را می گرفتم
می بردمت 
جایی که دست هیچکس به ما نرسد
دست خودم اگر بود
تا آخر عمر
دست از سرت برنمی داشتم
دست خودم اگر بود
دست به دامنت می شدم
که بمانی و نروی

دست خودم اگر بود...
دست خودم نبود!
دست تو بود که دست به سرم کرد
دست تو بود که دست پیش گرفت 
دست تو بود که  همدست شد با دلتنگی
حالا هم دست روی دلم نگذار
که خون است از دستت

#محسن_حسینخانی
دیدگاه ها (۸)

گاه گاهی که دلم می گیردپیش خود می گویمآنکه جانم راسوختیاد می...

من عاقبت از اینجا خواهم رفتپروانه ای که با شب می رفتاین فال ...

خورشیدروسری اش راپهن کرده روی میزگنجشک هاسر و صدایی به پا کر...

کسی نمی داندشاید فردابرای خریدبه بازار بیاییخیابان دهان باز ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

رمان در میان موهای نقره ای«پارت اول»

شوهر دو روزه. پارت۶۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط