متعلق به او
متعلق به او
#part23
هیونگ سو ویدیویی به سئول نشون داد کوک با سر و صورت زخمی رو زمین افتاده بود
+کوک؟چ چیکارش کردی؟(گریه)
ه.و:کافیه مخالفت کنی تا با یه گلوله کارشو تموم کنم
+باشه باشه هرکاری بخوای انجام میدم هق فقط هق کاریش نداشته باش(گریه)
ه.و:الان میرم پیش اون پسر بهش میگی هیچ وقت عاشقش نبودی و هیچ وقت با یه پسر بی کس نمیگردی فهمیدی؟ ده فهمیدی(عربدع)
+باشه باشه فقط کاریش نداشته باش
هیونگ سو از اتاق بیرون رفت دخترک به عکسا نگاهی انداخت
+متاسفم متاسفم کوکم
.....
آب یخ رو رو صورت پسرک ریختن تا بهوش بیاد کوک رو محکم رو زمین نشوندن
ه.و:باورم نمیشه تا الان یه نفله داشته با دخترم میگشته
_ا...ار...ارباب
ه.و:چی پیشه خودت فکر کردی فکر کردی دختر من با یکی مثل تو میمونه فکر کردی میزارم؟
_م مهم....مهم...سئوله
هیونگ سو محکم با مشت کوبید تو صورت کوک
ه.و:اسم دخترمو به زبونت نیار یعنی نفهمیدی تا الان سرکار بودی؟
_ها؟
هیونگ سو به گوشی سئول زنگ زد
ه.و:سئول تو این پسر رو واقعا میخوای؟
+معلومه من هیچ وقت عاشق یه پسر بی کس و کار نمیشم من فقط دلم واسش میسوخت فقط و فقط دلم میسوخت
کوک دیگه حرفی نزد
_س سئول ولی م من عاشقت بودم(بغض)
+نباید میشدی
بعد قطع کرد
......
کوک رو دم خونش از تو ماشین پرت کردن بیرون و کوک رو زمین افتاد کمی از دهنش خون بیرون اومد همون موقع ماشینی وایساد
×ک کوک
تهیونگ سریع دویید سمت کوک و بلندش کرد تمام صورتش زخمی و کبود بود رسما داغون بود
_ته
×ک کی اینکارو باهات کرده؟هان(داد)چرا اینجوری
_هیونگ(گریه)اون اون منو گول زد اون...اون بهم گفت بی کس...ن نمیبخشمش
×ک کی؟سئول؟
اون شب تنها شبی بود که کوک برای آخرین بار گریه کرد اما برا دخترک اینطوری نبود اون کارش شده بود گریه
.....
یک هفته بعد:
×کجا میری کوک؟تو هنوز خوب نشدی
_امشب عروسیشه حداقل از دور نگاش کنم(سرد)
×باهات میام
_نه تنها میرم
#part23
هیونگ سو ویدیویی به سئول نشون داد کوک با سر و صورت زخمی رو زمین افتاده بود
+کوک؟چ چیکارش کردی؟(گریه)
ه.و:کافیه مخالفت کنی تا با یه گلوله کارشو تموم کنم
+باشه باشه هرکاری بخوای انجام میدم هق فقط هق کاریش نداشته باش(گریه)
ه.و:الان میرم پیش اون پسر بهش میگی هیچ وقت عاشقش نبودی و هیچ وقت با یه پسر بی کس نمیگردی فهمیدی؟ ده فهمیدی(عربدع)
+باشه باشه فقط کاریش نداشته باش
هیونگ سو از اتاق بیرون رفت دخترک به عکسا نگاهی انداخت
+متاسفم متاسفم کوکم
.....
آب یخ رو رو صورت پسرک ریختن تا بهوش بیاد کوک رو محکم رو زمین نشوندن
ه.و:باورم نمیشه تا الان یه نفله داشته با دخترم میگشته
_ا...ار...ارباب
ه.و:چی پیشه خودت فکر کردی فکر کردی دختر من با یکی مثل تو میمونه فکر کردی میزارم؟
_م مهم....مهم...سئوله
هیونگ سو محکم با مشت کوبید تو صورت کوک
ه.و:اسم دخترمو به زبونت نیار یعنی نفهمیدی تا الان سرکار بودی؟
_ها؟
هیونگ سو به گوشی سئول زنگ زد
ه.و:سئول تو این پسر رو واقعا میخوای؟
+معلومه من هیچ وقت عاشق یه پسر بی کس و کار نمیشم من فقط دلم واسش میسوخت فقط و فقط دلم میسوخت
کوک دیگه حرفی نزد
_س سئول ولی م من عاشقت بودم(بغض)
+نباید میشدی
بعد قطع کرد
......
کوک رو دم خونش از تو ماشین پرت کردن بیرون و کوک رو زمین افتاد کمی از دهنش خون بیرون اومد همون موقع ماشینی وایساد
×ک کوک
تهیونگ سریع دویید سمت کوک و بلندش کرد تمام صورتش زخمی و کبود بود رسما داغون بود
_ته
×ک کی اینکارو باهات کرده؟هان(داد)چرا اینجوری
_هیونگ(گریه)اون اون منو گول زد اون...اون بهم گفت بی کس...ن نمیبخشمش
×ک کی؟سئول؟
اون شب تنها شبی بود که کوک برای آخرین بار گریه کرد اما برا دخترک اینطوری نبود اون کارش شده بود گریه
.....
یک هفته بعد:
×کجا میری کوک؟تو هنوز خوب نشدی
_امشب عروسیشه حداقل از دور نگاش کنم(سرد)
×باهات میام
_نه تنها میرم
۹.۳k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.