part

part:9
__________________________________
جونگکوک ات زو چسبوند یه دیوار و گردنشو گزفت نزدیک صورتش شد

جونگکوک: بهم گفتی نامزد داری ولی من باور نکردم
ات:نامزدم نیس قبلا یه قول هایی بهش داده بودم که تموم شد رفت
جونگکوک: پس الان این اینجا چیکار میکنه (داد)
ات:ولم کن نمیدونم اصلا ‌... اصلا ....

ات اسلحه جونگکوک رد برداشت و داد دست جونگکوک

ات:منو بکش

جونگکوک اسلحه رو داد دست ات

جونگکوک: اگه کسی بخواد خونش ریخته بشه منم نه تو
ات:باشه *جدی*

ات محکم اسلحه رو گرفت و گذاشت رو پیشونی جونگکوک ولی نتوست بزنه اسلحه زو گرفت سمت دیوار و و چندتا تیر زد و جونگکوک اسلحه رو دوباره گرفت سمت خودش

جونگکوک: چیکار میکنی یه تیر دیگه مونده بزن *داد*

ات اسلحه رو گرفت سمت خودش و گفت ...

ات: چرا تورو بزنم خودمو میکشم (ای بابا بزن ذیگه)

جونگکوک اسلحه زو از ات گرفت

جونگکوک: دیوونه شدی
ات:من دیوونه شدن با تو

جونگکوک قرصی کع هایجین بهش داده بود رو نشون ات داد

جونگکوک: این چیه مال توعه؟

ات آروم زوشو خوند

ات: معلومه نه باور کن ماله مت نیس
جونگکوک: مطمئنی؟
ات:آره قسم میخورم به خدا مال من نیس باور کن
جونگکوک: باشه باشه ولی من از اون مردیکه نمیگذرم
ات: ول کن اونو
جونگکوک: تو الان داری ازش دفاع میکنی؟
ات: نع... بسه دیگه بیا تمومش کنیم
جونگکوک: باشه

(۱ هفته بعد)

ات" رفته بودم سر قبر برادرم ؛ برادرم پلیس بود یه روز که ماموریت بود اسلحه ش خرا بشده بود ولی خبر نداشت وقتی داشت شلیک میکرد تیر برعکس خورد به خودش ؛ ... همینطور نشسته بودم کنار قبرش که یهو یه دستمال اومد زو دهنم و سیاهی... بهوش اومدم چشامو باز کردم یه کفشای مردونه دیدم سرمو گرفتم بالا دیدم ...
_____________________________________
ادامه دارد...
____________________________________
حواسم هست ها پست عادی میزارم لایک نمیکنید
دیدگاه ها (۲)

Part:۱۰ آخر______________________________ات" سرمو گرفتم بالا...

سلام. چطورید؟ امیدوارم از فیک خوشتون اومده باشه 🎀درمورد درخو...

Part: ۸______________________________هایجین:پس این دختره نام...

Part: ۷_______________________________پدر: هیچی همینجوری خیل...

دوست پسر دمدمی مزاج

دوست پسر دمدمی مزاج

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط