دلبر مغرور من
˼ دلبر مغرور من ˹
#پارت11
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
- صنم
زیر چشمی بهش نگا میکردم چقدر تو لباس دامادی جذاب و دلبر شده بود قربونش برم نگاهم به دستای گره خوردش توی دستای رها افتاد رهایی که فقط میدونستم یکی از دانشجو های کلاسش بود همین .
چشام پر اشک بود اکسیژن برای نفس کشیدن نداشتم رفتم یه گوشه سالن نشستم و سرمو روی میز گذاشتم و خاطره های خوب خودم و سیاوش رو مرور میکردم چقدر تلخ تموم شد همچی !
دیگه نمیتونستم تحمل کنم رفتم توی حیاط باغ تا بتونم یکم نفس بکشم که صدایی رو پشت سرم حس کردم
- سیاوش
حواسم اصن به حرفای رها و تلاشش برای بردن من به جمع رقاصا نبود چشمای من فقط روی صنم زوم بود دیدم اشفته بلند شد و رفت توی حیاط بلند شدم و دنبالش رفتم پشت سرش بودم که صداش کردم
- صنم
روشو برگردوند با دیدن من وایساد اشکی که داشت پایین میریخت رو پاک کرد و گفت
چی میخای
- هیچی فقط میخام که منو ببخشی
ببخشم ؟؟
ت نمیدونی با من چیکار کردی ؟؟
#پارت11
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
- صنم
زیر چشمی بهش نگا میکردم چقدر تو لباس دامادی جذاب و دلبر شده بود قربونش برم نگاهم به دستای گره خوردش توی دستای رها افتاد رهایی که فقط میدونستم یکی از دانشجو های کلاسش بود همین .
چشام پر اشک بود اکسیژن برای نفس کشیدن نداشتم رفتم یه گوشه سالن نشستم و سرمو روی میز گذاشتم و خاطره های خوب خودم و سیاوش رو مرور میکردم چقدر تلخ تموم شد همچی !
دیگه نمیتونستم تحمل کنم رفتم توی حیاط باغ تا بتونم یکم نفس بکشم که صدایی رو پشت سرم حس کردم
- سیاوش
حواسم اصن به حرفای رها و تلاشش برای بردن من به جمع رقاصا نبود چشمای من فقط روی صنم زوم بود دیدم اشفته بلند شد و رفت توی حیاط بلند شدم و دنبالش رفتم پشت سرش بودم که صداش کردم
- صنم
روشو برگردوند با دیدن من وایساد اشکی که داشت پایین میریخت رو پاک کرد و گفت
چی میخای
- هیچی فقط میخام که منو ببخشی
ببخشم ؟؟
ت نمیدونی با من چیکار کردی ؟؟
- ۳.۸k
- ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط