خواننده شیطون پارت61
#خواننده_شیطون #پارت61
«آنیسا»
هوف مثلا اومدم درگیرشو از بین ببرم ها دیدی چیشد این سرما خوردگی شخصیت منم مریض میکنه
من:مدیر میشع دیگه ما بریم
مدیر:آنیسا دخترا رو رسوندی برو پیش چانیول راجب اون موضوع
من:چشم مدیر من دیگه برم
مدیر:آنیسا ساکتی چیزی شده
من:کی من؟!نه فقط کارایکم زیاد شده خسته ام
مدیر:امیدوارم بشی همون آنیسا شیطون
من:چشوم به مدیر جان من دیگع برم
مدیر کلشو تکونی داد به بیرون اشاره کرد دلم میخواست اینبار بدون اینکه بگم منم هستم همه بفهمن منم هستم
من:دخترا اماده شین بریم
کاپشن و.کلاه کپ گذاشتم پوشیدم رفتم سمت ماشین
میا:آنیسا خوبی خواهری ناراحتی
من:نه میا سرم درد میکنه
میا:آخ راستی امروز همون روز.خاصص میخوای بیایی خونه ما
من:نه عزیزم کار دارم چندجایی دیگه
این خر داشتم دروغ.میگفتم ها این گولاخ
دخترا رو رسوندم و با چان تماس گرفتم
چان:سلام
من:خوبی چان دارم میام پیشت بیام کمپانی یا خابگاه
چان:خابگاهیم بیا اینجا
من؛تا ده دیقه دیگه اونجام
رسیدم موهامو باز کردم کلاهمو چپه گذاشتم زنگ خابگاهو زدم واردش شدم
لی:اوه آنیسا تویی
من:سلام لی خوبی؟منم.خوبم مرسی
لی:ممنون ببخشید سلام چان بالایه الان میاد ببینم قهوه میخوری
من:واو بلدی مگه درست کنی؟
لی:نه من از این استعدادا ندارم فقط بکهیون داره اون درست کرده
من:باشع پس بی زحمت یکی بیار
لی:باشه
*سلام کی اومدی
کاپشنمو درآوردم به چان که تقریبا ست هم دیگه لباس پوشیدع بودیم نگاه کردم هردو شوکه بودیم
دی او:اوه بابا زوجمون چه ستی کردن!
من:چه برو باوا.راستی ایسو رو گذاشتم.خونشون برو اگه میخوای ببینیش
لباس پوشید در رفت لی قهوه رو آورد برش داشتم چان دستمو گرفت بردم اتاق خودش
من:دفعه قبل نتونستم نگاه...
که با گذاشتع شدن دستش رو پیشونیم ساکت شدم
چان:تب داری آنیسا سرما خوردی؟
خندیدم همیشه هواسش هست
من:آره فک کنم
چان:دختره خینگ معلومه چته میگه سرما خوردم و هرهر میخنده
من،:وااا
هردو نگاهی بهم کردیم زدیم زیر خنده
چان:آنیسا راجب اون کنفرانس باید بفهمیم علایقمون چطوریه؟
من:مثلا من بگم چیا دوس دارم؟!یا تیپ ایده آل ام از پسر مورد علاقم چیه؟
چان:،اوهوم
«آنیسا»
هوف مثلا اومدم درگیرشو از بین ببرم ها دیدی چیشد این سرما خوردگی شخصیت منم مریض میکنه
من:مدیر میشع دیگه ما بریم
مدیر:آنیسا دخترا رو رسوندی برو پیش چانیول راجب اون موضوع
من:چشم مدیر من دیگه برم
مدیر:آنیسا ساکتی چیزی شده
من:کی من؟!نه فقط کارایکم زیاد شده خسته ام
مدیر:امیدوارم بشی همون آنیسا شیطون
من:چشوم به مدیر جان من دیگع برم
مدیر کلشو تکونی داد به بیرون اشاره کرد دلم میخواست اینبار بدون اینکه بگم منم هستم همه بفهمن منم هستم
من:دخترا اماده شین بریم
کاپشن و.کلاه کپ گذاشتم پوشیدم رفتم سمت ماشین
میا:آنیسا خوبی خواهری ناراحتی
من:نه میا سرم درد میکنه
میا:آخ راستی امروز همون روز.خاصص میخوای بیایی خونه ما
من:نه عزیزم کار دارم چندجایی دیگه
این خر داشتم دروغ.میگفتم ها این گولاخ
دخترا رو رسوندم و با چان تماس گرفتم
چان:سلام
من:خوبی چان دارم میام پیشت بیام کمپانی یا خابگاه
چان:خابگاهیم بیا اینجا
من؛تا ده دیقه دیگه اونجام
رسیدم موهامو باز کردم کلاهمو چپه گذاشتم زنگ خابگاهو زدم واردش شدم
لی:اوه آنیسا تویی
من:سلام لی خوبی؟منم.خوبم مرسی
لی:ممنون ببخشید سلام چان بالایه الان میاد ببینم قهوه میخوری
من:واو بلدی مگه درست کنی؟
لی:نه من از این استعدادا ندارم فقط بکهیون داره اون درست کرده
من:باشع پس بی زحمت یکی بیار
لی:باشه
*سلام کی اومدی
کاپشنمو درآوردم به چان که تقریبا ست هم دیگه لباس پوشیدع بودیم نگاه کردم هردو شوکه بودیم
دی او:اوه بابا زوجمون چه ستی کردن!
من:چه برو باوا.راستی ایسو رو گذاشتم.خونشون برو اگه میخوای ببینیش
لباس پوشید در رفت لی قهوه رو آورد برش داشتم چان دستمو گرفت بردم اتاق خودش
من:دفعه قبل نتونستم نگاه...
که با گذاشتع شدن دستش رو پیشونیم ساکت شدم
چان:تب داری آنیسا سرما خوردی؟
خندیدم همیشه هواسش هست
من:آره فک کنم
چان:دختره خینگ معلومه چته میگه سرما خوردم و هرهر میخنده
من،:وااا
هردو نگاهی بهم کردیم زدیم زیر خنده
چان:آنیسا راجب اون کنفرانس باید بفهمیم علایقمون چطوریه؟
من:مثلا من بگم چیا دوس دارم؟!یا تیپ ایده آل ام از پسر مورد علاقم چیه؟
چان:،اوهوم
۷.۳k
۱۱ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.