پارت 4
پارت 4
بازم تو فکر بودم که نگاه هینا به من افتاد اومد جلو نکنه میخواد اذیتم کنه اومد جلو و گفت برادر اریک بهش نگاه کردم هیشه من رو اریک احمق صدا میزد ولی الان به من میگه برادر اریک یعنی نقشه ای تو سرشه گفت برادر اریک میای با من بازی کنی تعجب کردم گفتم من با تو بازی نمیکنم تو چه نقشه ای داری گفت منظورت از نقشه چیه من فقط میخوام با برادر اریک بازی کنم گفتم من بازی نمیکنم و پشتم رو بهش کردم اخم کرده بودم که با دو دستش دستم رو گرفت و گفت من من واقعا برای اون اتفاقا متاسفم برگشتم و هولش دادم افتاد زمین بهش گفتم چه طوری میخوای جبرانش کنی گفتم اگه باز اذیتمون کردی چی گفت چطوره منو بکشین چشمام گرد شد اگه اذیتتون نکردم شما هم منو اذیت نکنید چشمام از حرفاش گرد شد یعنی بازم میخواد اذیتمون کنه
هدریک: از اتاق غذا خوری اومدیم بیرون با کایل از پنجره بیرون رو نگاه میکردیم دیدیم که هینا میره پیش اریک کایل بهم گفت نکنه میخواد اذیتش کنه که دیدیم اریک پشتش رو به هینا کرد و هینا دست اریک رو گرفته اریک به روی هینا برگشت و هینا رو هول داده دو تا یی رفتیم پایین تصویری که دیدیم ما رو متعجب کرد اریک داشت با هینا بازی میکرد من و کایل به هم نگاه کردیم و اریک رو صدا زدیم اریک اومد و تمام ماجرا رو برامون تعریف کرد کایل گفت یعنی باید بهش اعتماد کنیم من گفتم فعلا بیاییم آزمایشش کنیم اگه واقعا عوض شده بهش اعتماد میکنیم همه قبول کردیم که هینا اریک رو صدا کرد و آروم اومد پیش ما با لبخند گفت برادر هدریک برادر کایل شما هم دوست دارین با ما بازی کنید من و کایل به اریک نگاه کردیم اریک با اشاره گفت لطفا
من و کایل هم وارد بازی هینا و اریک شدیم تا الان بازی ای به اندازه این بازی خوشحالمون نکرده بود تا حالا خنده مهربانه هینا رو ندیده بودم یعنی واقعا عوض شده ( سلام بازم من هستم نویسنده اومدم راجب چیزی صحبت کنم تو تصویر یکی از چشم های هینا قرمزه به این دلیله که هینا یه بیماری داره که هر وقت زخمی میشه این اتفاق می افته فقط به مدت یک
دقیقه و یه جور بیماری سریع اثرش میره ولی تو آینده دردسر ساز میشه خودتون تو ادامه میفهمید بای بای ) ......
#تابع_قوانین_اسلام
#انیمه#مانگا#کمیک#رومان#ژانر_درام
#فانتزی#سریال#میکس#تناسخ#پیج_رومان
#سایکو_نو_سوتوکا#ساکورا_اسکول#داستان_جالب
بازم تو فکر بودم که نگاه هینا به من افتاد اومد جلو نکنه میخواد اذیتم کنه اومد جلو و گفت برادر اریک بهش نگاه کردم هیشه من رو اریک احمق صدا میزد ولی الان به من میگه برادر اریک یعنی نقشه ای تو سرشه گفت برادر اریک میای با من بازی کنی تعجب کردم گفتم من با تو بازی نمیکنم تو چه نقشه ای داری گفت منظورت از نقشه چیه من فقط میخوام با برادر اریک بازی کنم گفتم من بازی نمیکنم و پشتم رو بهش کردم اخم کرده بودم که با دو دستش دستم رو گرفت و گفت من من واقعا برای اون اتفاقا متاسفم برگشتم و هولش دادم افتاد زمین بهش گفتم چه طوری میخوای جبرانش کنی گفتم اگه باز اذیتمون کردی چی گفت چطوره منو بکشین چشمام گرد شد اگه اذیتتون نکردم شما هم منو اذیت نکنید چشمام از حرفاش گرد شد یعنی بازم میخواد اذیتمون کنه
هدریک: از اتاق غذا خوری اومدیم بیرون با کایل از پنجره بیرون رو نگاه میکردیم دیدیم که هینا میره پیش اریک کایل بهم گفت نکنه میخواد اذیتش کنه که دیدیم اریک پشتش رو به هینا کرد و هینا دست اریک رو گرفته اریک به روی هینا برگشت و هینا رو هول داده دو تا یی رفتیم پایین تصویری که دیدیم ما رو متعجب کرد اریک داشت با هینا بازی میکرد من و کایل به هم نگاه کردیم و اریک رو صدا زدیم اریک اومد و تمام ماجرا رو برامون تعریف کرد کایل گفت یعنی باید بهش اعتماد کنیم من گفتم فعلا بیاییم آزمایشش کنیم اگه واقعا عوض شده بهش اعتماد میکنیم همه قبول کردیم که هینا اریک رو صدا کرد و آروم اومد پیش ما با لبخند گفت برادر هدریک برادر کایل شما هم دوست دارین با ما بازی کنید من و کایل به اریک نگاه کردیم اریک با اشاره گفت لطفا
من و کایل هم وارد بازی هینا و اریک شدیم تا الان بازی ای به اندازه این بازی خوشحالمون نکرده بود تا حالا خنده مهربانه هینا رو ندیده بودم یعنی واقعا عوض شده ( سلام بازم من هستم نویسنده اومدم راجب چیزی صحبت کنم تو تصویر یکی از چشم های هینا قرمزه به این دلیله که هینا یه بیماری داره که هر وقت زخمی میشه این اتفاق می افته فقط به مدت یک
دقیقه و یه جور بیماری سریع اثرش میره ولی تو آینده دردسر ساز میشه خودتون تو ادامه میفهمید بای بای ) ......
#تابع_قوانین_اسلام
#انیمه#مانگا#کمیک#رومان#ژانر_درام
#فانتزی#سریال#میکس#تناسخ#پیج_رومان
#سایکو_نو_سوتوکا#ساکورا_اسکول#داستان_جالب
۲.۷k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.