به نام عشق
به نام عشق
PART 6°^°
نامی : خونه رو گذاشتین رو سرتون چیشده ؟!
ملو : هیونگ کوک شروع کرد
کوک : نباید میگفتی .
نامی : خب نمیخواین بگید ؟!!!
ملو : کوک داره سر اینکه به ته گفتم کدوم اتاق بزرگه بحث میکنه
نامی : همین!!!!!
کوک : بله ، دیگه میخواستی چی بشه هیونگ
ملو : اتاق کنار ته هم بزرگه .
جین : یاع یاع یاع یاع یاع ( خنده شیشه پاکنی )
نامی : تو چته ؟
جین : اون اتاق رو من برداشتم کوک بهش فکرم نکن ( جدی )
کوک : مظلوم گیر آوردین
ملو : راستی خبری از یونگی و هوسوک و جیمین نیست !!!!
جیمین : من اینجام رفتم لباس هام رو عوض کنم .
جیمین داشت از بالای پله ها میومد پایین
نامی : خب هوسوک و یونگی چی !!!!
جیمین : یونگی خوابه ، هوسوکم رفت این اطراف رو ببینه . ته نیستا!
کوک : داخل اتاقه
ملودی : من میرم پیش هوسوک
جین : مراقب خودت باش
____
همین طور میگشتم که هوسوک رو پیدا کردم بدو بدو رفتم پیشش
ملو : هیونگ اینجایی ؟!
هوسوک : نه اونجام ، نگاه کن
ملو : ( خنده )
هوسوک : جای قشنگیه
ملو : آره ، آرامش میده
دیگه سکوت بود و فقط قدم میزدیم و اطراف رو نگاه میکردیم .
گوشی هوسوک زنگ خورد .
هوسوک : بله ، باشه باشه بعد قطع کرد .
هوسوک : یونگی بود میگه برگردیم برای ناهار
ملو : باشه بریم .
___________
خونه °^°
ته : کجا بودی !!!
ملو : با هوسوک رفتیم یکم گشتیم
ته : آهااا ، پس برنامه کنسله
ملو : کدوم برنامه ؟
ته : میخواستم بعد از ناهار باهم بریم بگردیم
ولی تو که رفتی
ملو : خب بازم میتونیم بریم اینجا خیلی بزرگه
ته : آره ، پس از ناهار میریم
ملو : باشه ، خیلی گرسنمه
PART 6°^°
نامی : خونه رو گذاشتین رو سرتون چیشده ؟!
ملو : هیونگ کوک شروع کرد
کوک : نباید میگفتی .
نامی : خب نمیخواین بگید ؟!!!
ملو : کوک داره سر اینکه به ته گفتم کدوم اتاق بزرگه بحث میکنه
نامی : همین!!!!!
کوک : بله ، دیگه میخواستی چی بشه هیونگ
ملو : اتاق کنار ته هم بزرگه .
جین : یاع یاع یاع یاع یاع ( خنده شیشه پاکنی )
نامی : تو چته ؟
جین : اون اتاق رو من برداشتم کوک بهش فکرم نکن ( جدی )
کوک : مظلوم گیر آوردین
ملو : راستی خبری از یونگی و هوسوک و جیمین نیست !!!!
جیمین : من اینجام رفتم لباس هام رو عوض کنم .
جیمین داشت از بالای پله ها میومد پایین
نامی : خب هوسوک و یونگی چی !!!!
جیمین : یونگی خوابه ، هوسوکم رفت این اطراف رو ببینه . ته نیستا!
کوک : داخل اتاقه
ملودی : من میرم پیش هوسوک
جین : مراقب خودت باش
____
همین طور میگشتم که هوسوک رو پیدا کردم بدو بدو رفتم پیشش
ملو : هیونگ اینجایی ؟!
هوسوک : نه اونجام ، نگاه کن
ملو : ( خنده )
هوسوک : جای قشنگیه
ملو : آره ، آرامش میده
دیگه سکوت بود و فقط قدم میزدیم و اطراف رو نگاه میکردیم .
گوشی هوسوک زنگ خورد .
هوسوک : بله ، باشه باشه بعد قطع کرد .
هوسوک : یونگی بود میگه برگردیم برای ناهار
ملو : باشه بریم .
___________
خونه °^°
ته : کجا بودی !!!
ملو : با هوسوک رفتیم یکم گشتیم
ته : آهااا ، پس برنامه کنسله
ملو : کدوم برنامه ؟
ته : میخواستم بعد از ناهار باهم بریم بگردیم
ولی تو که رفتی
ملو : خب بازم میتونیم بریم اینجا خیلی بزرگه
ته : آره ، پس از ناهار میریم
ملو : باشه ، خیلی گرسنمه
۷.۰k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.