عشق فراموش نشدنی☯
عشق فراموش نشدنی☯
ᴜɴғᴏʀɢᴇᴛᴛᴀʙʟᴇ ʟᴏᴠᴇ♡
"ᴘᴀʀᴛ 𝟷𝟷"
کوک : ا/ت حاضر شد...
حرفم نصفه موند ا/ت خیلی خوشگل شده بود مخصوصا با ارایش
ا/ت : اه کوک امدی بریم من خیلی گرممه
کوک : ها باباشه
در ماشین ا/ت و باز کردم و خودمم سوار شدم
رسیدم مهمونی
دست کوک و گرفتم وارد مهمونی شدیم رفتیم سر یک میز نشستیم
چند دقیقه بعد مادر بزرگ کوک امد
مادر بزرگ : خوش امدی عروسم
کوک : دستت درد نکنه مادر بزرگ اول به ا/ت خوش امد میگی من اینجا برگ چقندرم
ا/ت :🤣
مادر بزرگ : اینجا خونه توعه ولی ا/ت اولین بار شه میاد اینجا
مادر بزرگ : خوب من میرم به مهمونا خوش امد بگم
مادر بزرگ رفت چند دقیقه بعد یک پسر امد
جونگ کوک : جیمین دلم برات تنگ شده بود
جیمین : منم این لیدی زیبا کیه معرفیش نمیکنی
کوک : کوک تمام جریان و گفت
جیمین : پس فعلا دارین نقش بازی میکنین
کوک : اره
ا/ت : من میرم دستشویی
کوک : باشه
اصلا نمیتونستم با کفش ها راحت راه برم ولی از اون جایی که لباشم بلند بود کفش و در اوردم و رفتم دستشویی کفشم دم در دستشویی گذاشتم
جیمین : دستشوییم گرفته بود رفتم دستشویی که دوتا کفش دیدم این کفش ها رو تو پای ا/ت دیده بودم
جیمین : مثل سیندرلا ولی با تفاوت ابن که هر دو تاش و در اورده😂
کوک : جیمین اینجا چیکار میکنی
جیمین : اه امدم دستشویی راستی این مال ا/ت نیست
کوک : اره دختره کله شق گفتم درش نیاره ولی گوش نداد
جیمین : خوب من میرم
جیمین رفت بعدش ا/ت امد بیرون
کوک : چرا کفشاتو در اوردی
ا/ت : ترسوندیم خوب پام و اذیت میکردن
کوک : پات کن وبیا بریم الان میگن دوتایی رفتن کجا
ا/ت : باش
ادامه دارد....
ᴜɴғᴏʀɢᴇᴛᴛᴀʙʟᴇ ʟᴏᴠᴇ♡
"ᴘᴀʀᴛ 𝟷𝟷"
کوک : ا/ت حاضر شد...
حرفم نصفه موند ا/ت خیلی خوشگل شده بود مخصوصا با ارایش
ا/ت : اه کوک امدی بریم من خیلی گرممه
کوک : ها باباشه
در ماشین ا/ت و باز کردم و خودمم سوار شدم
رسیدم مهمونی
دست کوک و گرفتم وارد مهمونی شدیم رفتیم سر یک میز نشستیم
چند دقیقه بعد مادر بزرگ کوک امد
مادر بزرگ : خوش امدی عروسم
کوک : دستت درد نکنه مادر بزرگ اول به ا/ت خوش امد میگی من اینجا برگ چقندرم
ا/ت :🤣
مادر بزرگ : اینجا خونه توعه ولی ا/ت اولین بار شه میاد اینجا
مادر بزرگ : خوب من میرم به مهمونا خوش امد بگم
مادر بزرگ رفت چند دقیقه بعد یک پسر امد
جونگ کوک : جیمین دلم برات تنگ شده بود
جیمین : منم این لیدی زیبا کیه معرفیش نمیکنی
کوک : کوک تمام جریان و گفت
جیمین : پس فعلا دارین نقش بازی میکنین
کوک : اره
ا/ت : من میرم دستشویی
کوک : باشه
اصلا نمیتونستم با کفش ها راحت راه برم ولی از اون جایی که لباشم بلند بود کفش و در اوردم و رفتم دستشویی کفشم دم در دستشویی گذاشتم
جیمین : دستشوییم گرفته بود رفتم دستشویی که دوتا کفش دیدم این کفش ها رو تو پای ا/ت دیده بودم
جیمین : مثل سیندرلا ولی با تفاوت ابن که هر دو تاش و در اورده😂
کوک : جیمین اینجا چیکار میکنی
جیمین : اه امدم دستشویی راستی این مال ا/ت نیست
کوک : اره دختره کله شق گفتم درش نیاره ولی گوش نداد
جیمین : خوب من میرم
جیمین رفت بعدش ا/ت امد بیرون
کوک : چرا کفشاتو در اوردی
ا/ت : ترسوندیم خوب پام و اذیت میکردن
کوک : پات کن وبیا بریم الان میگن دوتایی رفتن کجا
ا/ت : باش
ادامه دارد....
۳۵.۸k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.