پارت ۴
پارت ۴
کازوتورا :
ا/ت ۱۵ ساله
کازوتورا ۱۸ ساله ( البته ایشون تو این سن زندان تشریف داشتن ولی بی خیال)
موقعیت : توالت عمومی
مرد :« واقعا معذرت میخواهم »
نگاه زیر چشمی به مردی که قرمز قرمز بود و داشت محتوای داخل کیفاتون رو که در اثر برخورد به هم زمین ریخته بود رو جمع میکرد دلیل این که مرد چرا قرمز بود رو میشد از وسایل شخصی شما به راحتی فهمید .
مرد دستی جلوی صورتت تکون داد و گفت
مرد : « خانم/اقا حالتون خوبه ؟»
نفهمیدی که چند دقیقه است که به صورت مردم ( مرد ) نگاه میکردی
ا/ت :« م...من .... من واقعا معذرت میخوام »
و با هول و ولای ( درست نوشتم؟ ) کیفت و جمع کردی و با سرعت نور از اون مکان دور شدی
گرچه
چند روز بعد همسایه بقلیت اسباب کشی کرد و از شانس خوب یا نمیدونم شاید بدتت همون فرد گرامی که توالت دیدش که بعد ها فهمیدی اسمش کازوتورا هست همسایه شدی و دو دوست خوب شدید
کازوتورا :
ا/ت ۱۵ ساله
کازوتورا ۱۸ ساله ( البته ایشون تو این سن زندان تشریف داشتن ولی بی خیال)
موقعیت : توالت عمومی
مرد :« واقعا معذرت میخواهم »
نگاه زیر چشمی به مردی که قرمز قرمز بود و داشت محتوای داخل کیفاتون رو که در اثر برخورد به هم زمین ریخته بود رو جمع میکرد دلیل این که مرد چرا قرمز بود رو میشد از وسایل شخصی شما به راحتی فهمید .
مرد دستی جلوی صورتت تکون داد و گفت
مرد : « خانم/اقا حالتون خوبه ؟»
نفهمیدی که چند دقیقه است که به صورت مردم ( مرد ) نگاه میکردی
ا/ت :« م...من .... من واقعا معذرت میخوام »
و با هول و ولای ( درست نوشتم؟ ) کیفت و جمع کردی و با سرعت نور از اون مکان دور شدی
گرچه
چند روز بعد همسایه بقلیت اسباب کشی کرد و از شانس خوب یا نمیدونم شاید بدتت همون فرد گرامی که توالت دیدش که بعد ها فهمیدی اسمش کازوتورا هست همسایه شدی و دو دوست خوب شدید
۲.۳k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.