𝐏𝐚𝐫𝐭𝟐𝟓
#𝐏𝐚𝐫𝐭𝟐𝟓
#𝐧𝐚𝐟𝐚𝐬𝐚𝐤𝐡𝐚𝐫
••••••••••••••••••••••••🫀💙•••••••••••••••••••
45دقیقه بعد تو ماشین
آسیه:دوروک چقدر دیگه میرسیم سلدا انگار خوابش میاد
دوروک:چیزی نیس قشنگم عااااا رسیدیم
آسیه:مامانی بلند شو بیا
دوروک:بابایی دستت رو بم بده، آفرینن دخترم🤍
آسیه:عاعاااا اینکه ماشین سوسنه، اینم ماشین برکه تو که گفته بودی خودمون تنهاییم
دوروک:بیا توووو😉
آیبر و سوسعم:تولدت مبارک سلدا 🥳
(همه دارن تبریک میگن که آیکان میاد سلدا رو بغل میکنه و میبوسش)
آیکان:تفلدت مبالک عشگم
سلدا :میسی
آیبیکه:آیکانننن😂
آسیه:سلدااا؟؟؟
برک:کانکا داریم فامیل میشیم😂
دوروک:کی گفته من دخترم رو شوهر میدممم😐
آسیه:خب حالاااا ، مامانی خانم(خطاب به سوسن) نیکاد رو نمیدید عمه دلش براش تنگ شده🥺🙂
سوسن:بفرمایید عمه خانمم🤍
(ساعت 1 شبه دیگه آیبر و سوسعم میخوان برن خونه هاشون)
آسیه: کجا میخواین برین، شبه جاده هم طولانیه بمونید همینجا صبح همه باهم میریم
سوسن:من دوسدارم بمونم داداشت میگه بریم🥱
آیبیکه:والا منم میخوام بمونم، آقایون اگه شما میخواین برین بسلامت👋🏻
برک:خو آخه ما فردا جلسه داریم
عمر و دوروک: راس میگه
آسیه:اولا فردا جمعس، ثانیا جلسه از ما مهم تره؟ اصن برو دوروک بی با منم دیگه حرف نزن
دوروک:اما آسیم توهم زود قهر میکنییی، اصن من نمیرم، شما میخواین برین بسلامت🥱
آسیه:😂آفرینن
آیبیکه:شماهم حق ندارین برید،همینه که گفتم😎
برک: باشه، (آروم میگه آقایون ماهم خیلی زن ذلیل از آب در اومدیم )🥲
آیبیکه:جانمم؟ چیزی گفتی🤨
برک:هایر تاتلم🥲
سوسن:شب همتون بخیر بای
(همه میرن بخوابن)
#𝐧𝐚𝐟𝐚𝐬𝐚𝐤𝐡𝐚𝐫
••••••••••••••••••••••••🫀💙•••••••••••••••••••
45دقیقه بعد تو ماشین
آسیه:دوروک چقدر دیگه میرسیم سلدا انگار خوابش میاد
دوروک:چیزی نیس قشنگم عااااا رسیدیم
آسیه:مامانی بلند شو بیا
دوروک:بابایی دستت رو بم بده، آفرینن دخترم🤍
آسیه:عاعاااا اینکه ماشین سوسنه، اینم ماشین برکه تو که گفته بودی خودمون تنهاییم
دوروک:بیا توووو😉
آیبر و سوسعم:تولدت مبارک سلدا 🥳
(همه دارن تبریک میگن که آیکان میاد سلدا رو بغل میکنه و میبوسش)
آیکان:تفلدت مبالک عشگم
سلدا :میسی
آیبیکه:آیکانننن😂
آسیه:سلدااا؟؟؟
برک:کانکا داریم فامیل میشیم😂
دوروک:کی گفته من دخترم رو شوهر میدممم😐
آسیه:خب حالاااا ، مامانی خانم(خطاب به سوسن) نیکاد رو نمیدید عمه دلش براش تنگ شده🥺🙂
سوسن:بفرمایید عمه خانمم🤍
(ساعت 1 شبه دیگه آیبر و سوسعم میخوان برن خونه هاشون)
آسیه: کجا میخواین برین، شبه جاده هم طولانیه بمونید همینجا صبح همه باهم میریم
سوسن:من دوسدارم بمونم داداشت میگه بریم🥱
آیبیکه:والا منم میخوام بمونم، آقایون اگه شما میخواین برین بسلامت👋🏻
برک:خو آخه ما فردا جلسه داریم
عمر و دوروک: راس میگه
آسیه:اولا فردا جمعس، ثانیا جلسه از ما مهم تره؟ اصن برو دوروک بی با منم دیگه حرف نزن
دوروک:اما آسیم توهم زود قهر میکنییی، اصن من نمیرم، شما میخواین برین بسلامت🥱
آسیه:😂آفرینن
آیبیکه:شماهم حق ندارین برید،همینه که گفتم😎
برک: باشه، (آروم میگه آقایون ماهم خیلی زن ذلیل از آب در اومدیم )🥲
آیبیکه:جانمم؟ چیزی گفتی🤨
برک:هایر تاتلم🥲
سوسن:شب همتون بخیر بای
(همه میرن بخوابن)
۲.۰k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.