پارت ۵
پارت ۵
#ددی_خشن
من ی قدم عقب میرفتم تا ک به دیوار خوردم
که کوک ی دفعه لباش رو گذاشت رو لبام و مک میزد
ولی من همراهیش نمیکردم
کوک: بیب اگه همراهی نکنی تنبیهت بیشتر میشه
ات: بی
تاخواستم حرفمو بگم سریع لباش رو گذاشت رو لبام و دوباره شروع کرد ب مک زدن اینبار منم مک میزدم کوک منو انداخت رو تخت
و زوم خیمه زو و لبام رو مک میزد
از لبام دل کند و رفت سراغ گردنم و کیس مارک های بنفش میگذاشت و آه ناله های منم شروع شد ک رفت سراغ سی*نه هام با یکیشون بازی میکرد و اون یکی رو مک میزد عین بچه های گرسنه
بدون هیچ آمادگی دی*کشو واردم کرد و تند تند تل*مبه میزد
ات: آه بسته درش بیار
کوک : بیب هنوز اولش
(بعد دو راند )
دیک*شو بیرون کرد و و اومد کنارم دراز کشید خیلی دلم درد میکرد
ات: آخ دلم خیلی کثافتی
کوک : بیب هنور آدم نشدی نکنه دلت میخواد دوباره(نیشخند )
ات : بیب؟
کوک : بیا بریم حموم دلتو ماساژ بدم انقدر سوال نپرس
ویو ات
دلم خیلی درد میکرد کوک منو براید استایل بغل کرد و منو برد ت حموم
رفتم ت وان کوکم اومد
ت وان و دلمو ماساژ داد
پرش زمانی
کوک دلمو خوب ماساژ داد و من حولمو دورم پیچیدم و از حموم بیرون شدم کوک هنوز ت حموم بود انگار می خواست ی دوشی بگیره
منم از فرصت استفاده کردم و از اتاق کوک اومدن بیرون و رفتم ت اتاق خودم
پرش زمانی
بعد حمومی ک با کوک رفتم موهامو خش کردم و لباسمو پوشیدم
یک ساعت بعد
ویو ات
رو تخت نشسته بودم ک دیدم یکی در میزنه
(تق..تق...تق)
ات:بیا ت
وقتی در باز شد...................
#ددی_خشن
من ی قدم عقب میرفتم تا ک به دیوار خوردم
که کوک ی دفعه لباش رو گذاشت رو لبام و مک میزد
ولی من همراهیش نمیکردم
کوک: بیب اگه همراهی نکنی تنبیهت بیشتر میشه
ات: بی
تاخواستم حرفمو بگم سریع لباش رو گذاشت رو لبام و دوباره شروع کرد ب مک زدن اینبار منم مک میزدم کوک منو انداخت رو تخت
و زوم خیمه زو و لبام رو مک میزد
از لبام دل کند و رفت سراغ گردنم و کیس مارک های بنفش میگذاشت و آه ناله های منم شروع شد ک رفت سراغ سی*نه هام با یکیشون بازی میکرد و اون یکی رو مک میزد عین بچه های گرسنه
بدون هیچ آمادگی دی*کشو واردم کرد و تند تند تل*مبه میزد
ات: آه بسته درش بیار
کوک : بیب هنوز اولش
(بعد دو راند )
دیک*شو بیرون کرد و و اومد کنارم دراز کشید خیلی دلم درد میکرد
ات: آخ دلم خیلی کثافتی
کوک : بیب هنور آدم نشدی نکنه دلت میخواد دوباره(نیشخند )
ات : بیب؟
کوک : بیا بریم حموم دلتو ماساژ بدم انقدر سوال نپرس
ویو ات
دلم خیلی درد میکرد کوک منو براید استایل بغل کرد و منو برد ت حموم
رفتم ت وان کوکم اومد
ت وان و دلمو ماساژ داد
پرش زمانی
کوک دلمو خوب ماساژ داد و من حولمو دورم پیچیدم و از حموم بیرون شدم کوک هنوز ت حموم بود انگار می خواست ی دوشی بگیره
منم از فرصت استفاده کردم و از اتاق کوک اومدن بیرون و رفتم ت اتاق خودم
پرش زمانی
بعد حمومی ک با کوک رفتم موهامو خش کردم و لباسمو پوشیدم
یک ساعت بعد
ویو ات
رو تخت نشسته بودم ک دیدم یکی در میزنه
(تق..تق...تق)
ات:بیا ت
وقتی در باز شد...................
۲۱.۴k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.