🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده #پارت126 #جلد_دوم
بلندش کردم و روی پاهام نشوندمش موهاشو بوسیدم و گفتم این ۹ماهم تموم میشه تقریبا یک ماهش رفته و مونده ۸ ماه این ۸ ماه دور از اینجا میگذرونیم که کسی ما رو نشناسه با خیال راحت زندگی میکنیم که ترسی از چیزی نداشته باشیم بعدش این بچه ای که تو خواستی به دنیا میاد و ما از شر کیمیام راحت میشی برای این ۸ ماه هم یه برنامه دیگه دارم می خوام شوهر کیمیا رو پیدا کنم ازش بخوام برگرده ایران میدونم کیمیا رو دوست داره و مجبور شده طلاقش بده اگه بتونیم راضیش کنیم که بیاد اینجا کنار ما زندگی کنه بهش میگیم همه چیزی میتونه کمکمون کنه تا کیمیا دست از سرمون برداره
با شنیدن این حرف رنگ امید توی چشماش دوید و گفت
_واقعا راست میگی اهورا حق با توعه هاخیلی خوب میشه اگه شوهرش بیاد این طوری این زنن دست از سرمون برمیداره.
لباش و بوسیدم و گفتم تو فکر کردی من همینجوری بیخیال میشینم و به فکر این چیزا نیستم و تنهایی داری اینطور اذیت میشی باور کن کم از توعذاب نمکشیم کم اذیت نمیشم .
دنبال راه چارم و فعلاً جز این راه هیچ راه دیگه ای به نظر من نمیرسه از روی پام بلند شد و گفت _خوشحالم کردی اول صبحی شنیدن این خبر کمی آروم کرد .
اینطوری ذهن و فکر این کیمیا از من و تو زندگیمون کمی دور میشه نزدیکش شدم و گفتم
آره دیگه نگران نباش بالاخره یه راهی برای همه چی پیدا می کنم زیاد دورو بر این کیمیانباش تا حرفی نزنه که اذیتت کنه میدونم تعنه کنایه میزنه و خوصبوری می کنی اونم به خاطر بچه ای پیشش داریم ازت ممنونم اما نمی خوام جلوی هیچ کسی کوتاه بیای نمیخوام به خاطر من بچه هامون جلوی کسی سر خم کنی حرفی زد جوابشو بزار کف دستش باشه؟
خندید محکم بغلم کرد و گفت
_داری یادم میدی جلوی این کیمیا در بیام ؟
روی نوک بینیش زدم و گفتم دقیقاً دارم همین کارو می کنم ناراحت میشم وقتی تو اینقدر ساده ای
می خوام بلد باشی تا از پس این جور آدما بربیای ...
بالاخره از ایلین دل کندم و آماده به سمت شرکت رفتم نمیدونستم باید چیکار کنم و شوهر کیمیا را از کجا پیدا کنم بهترین کار به نظرم رفتن سراغ پدر کیمیا بود اون می تونست کمکم کنه ......
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#فردوس_برین #wallpaper #عکس_نوشته_عاشقانه #FANDOGHI #ایده #عکس_نوشته #خلاقیت #دختر #فانتزی #جذاب #خاص
#خان_زاده #پارت126 #جلد_دوم
بلندش کردم و روی پاهام نشوندمش موهاشو بوسیدم و گفتم این ۹ماهم تموم میشه تقریبا یک ماهش رفته و مونده ۸ ماه این ۸ ماه دور از اینجا میگذرونیم که کسی ما رو نشناسه با خیال راحت زندگی میکنیم که ترسی از چیزی نداشته باشیم بعدش این بچه ای که تو خواستی به دنیا میاد و ما از شر کیمیام راحت میشی برای این ۸ ماه هم یه برنامه دیگه دارم می خوام شوهر کیمیا رو پیدا کنم ازش بخوام برگرده ایران میدونم کیمیا رو دوست داره و مجبور شده طلاقش بده اگه بتونیم راضیش کنیم که بیاد اینجا کنار ما زندگی کنه بهش میگیم همه چیزی میتونه کمکمون کنه تا کیمیا دست از سرمون برداره
با شنیدن این حرف رنگ امید توی چشماش دوید و گفت
_واقعا راست میگی اهورا حق با توعه هاخیلی خوب میشه اگه شوهرش بیاد این طوری این زنن دست از سرمون برمیداره.
لباش و بوسیدم و گفتم تو فکر کردی من همینجوری بیخیال میشینم و به فکر این چیزا نیستم و تنهایی داری اینطور اذیت میشی باور کن کم از توعذاب نمکشیم کم اذیت نمیشم .
دنبال راه چارم و فعلاً جز این راه هیچ راه دیگه ای به نظر من نمیرسه از روی پام بلند شد و گفت _خوشحالم کردی اول صبحی شنیدن این خبر کمی آروم کرد .
اینطوری ذهن و فکر این کیمیا از من و تو زندگیمون کمی دور میشه نزدیکش شدم و گفتم
آره دیگه نگران نباش بالاخره یه راهی برای همه چی پیدا می کنم زیاد دورو بر این کیمیانباش تا حرفی نزنه که اذیتت کنه میدونم تعنه کنایه میزنه و خوصبوری می کنی اونم به خاطر بچه ای پیشش داریم ازت ممنونم اما نمی خوام جلوی هیچ کسی کوتاه بیای نمیخوام به خاطر من بچه هامون جلوی کسی سر خم کنی حرفی زد جوابشو بزار کف دستش باشه؟
خندید محکم بغلم کرد و گفت
_داری یادم میدی جلوی این کیمیا در بیام ؟
روی نوک بینیش زدم و گفتم دقیقاً دارم همین کارو می کنم ناراحت میشم وقتی تو اینقدر ساده ای
می خوام بلد باشی تا از پس این جور آدما بربیای ...
بالاخره از ایلین دل کندم و آماده به سمت شرکت رفتم نمیدونستم باید چیکار کنم و شوهر کیمیا را از کجا پیدا کنم بهترین کار به نظرم رفتن سراغ پدر کیمیا بود اون می تونست کمکم کنه ......
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#فردوس_برین #wallpaper #عکس_نوشته_عاشقانه #FANDOGHI #ایده #عکس_نوشته #خلاقیت #دختر #فانتزی #جذاب #خاص
۸.۹k
۰۸ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.