چند پارتی
چند پارتی
◇وقتی بهت خیانت کرد ◇
(۲ سال بعد )
(ویو ات)
من دو ساله اومدم ژاپن هیچ خبری از تهیونگ ندارم ولی دیگه برام مهم نیست چون اون به من خیانت کرد حالا ولش کنیم من تو ژاپن خیلی پیشرفت کردم یه شرکت زدم تو مدلینگ کار میکنم و یه خونه ی خیلی بزرگ هم خریدم
(ویو تهیونگ)
بعد از اینکه ات رفت با یجی ازدواج کردم و بعد
از یک ماه اون بهم خیانت کرد و گفت فقط میخاست پول هامو رو بکشه بالا بعد از اون موقع من افسرده شدم هرروز به فکر ات بودم توی این دوسال کل کره رو گشتم و اثری ازش پیدا نکردم
به خودم لعنت میفرستادم که چرا این کار رو با فرشتم کردم
(ویو تهیونگ )
رفتم پای تلویزیون یه شبکه رو زدم و دیدم دارن درباره ی یه شرکت معروف تو ژاپن حرف میزنن که میخواستم خواموشش کنم که یهو ات رو دیدم اون رئیس شرکته بود محوش شده بودم خیلی خوشگل تر شده بود خیلی خوشحال بودم که میدونستم کجاست سریع یه بلیط گرفتم و لباسمو جمع کردم تا برم ژاپن
(پرش زمانی به ۱ هفته بعد )
(ویو تهیونگ)
توی این ۱ هفته که اومدم ژاپن داشتم دربارهی ات داشتم تحقیق میکردم و محل زندگیشو پیدا کردم و رفتم دمه خونه اش و در زدم
(ویو ات )
در رو باز کردم با کسی که دیدم شوکه شدم اون تهیونگ بود در رو میخواستم ببندم که پاشو گذاشت لب در
ات :از خونم گمشو برو بیرون
تهیونگ: ات گوش کن
ات :هان چیه نکنه ولت کرده دوباره اومدی سراغ من ها مگه عروسکتم
تهیونگ: ات تو راست میگفتی اون یه هرزه بود
ات: یادته اون موقع که زدی تو گوشم بخاطر یه هرزه
تهیونگ :ات تروخدا بهم یه شانش دیگه بده ازت خواهش میکنم( گریه )
ات: ب..باش
تهیونگ: واقعا
ات :فقط یک هفته بهت وقت میدم
(ویو تهیونگ )
لبام رو لباش گذاشتم وحشیانه مک میزدم همزمان دستام رو روی رونش میکشیدم خیلی دلم برای لباش تنگ شده بود
(بعد از ۳ سال )
(ویو ات )
ما دوباره با هم ازدواج کردیم و یه دختر هم به اسم سجون داریم زندگیمون خیلی خوبه من تهیونگ رو بخاطر کاری که کرد فراموش کردم
تمام
◇وقتی بهت خیانت کرد ◇
(۲ سال بعد )
(ویو ات)
من دو ساله اومدم ژاپن هیچ خبری از تهیونگ ندارم ولی دیگه برام مهم نیست چون اون به من خیانت کرد حالا ولش کنیم من تو ژاپن خیلی پیشرفت کردم یه شرکت زدم تو مدلینگ کار میکنم و یه خونه ی خیلی بزرگ هم خریدم
(ویو تهیونگ)
بعد از اینکه ات رفت با یجی ازدواج کردم و بعد
از یک ماه اون بهم خیانت کرد و گفت فقط میخاست پول هامو رو بکشه بالا بعد از اون موقع من افسرده شدم هرروز به فکر ات بودم توی این دوسال کل کره رو گشتم و اثری ازش پیدا نکردم
به خودم لعنت میفرستادم که چرا این کار رو با فرشتم کردم
(ویو تهیونگ )
رفتم پای تلویزیون یه شبکه رو زدم و دیدم دارن درباره ی یه شرکت معروف تو ژاپن حرف میزنن که میخواستم خواموشش کنم که یهو ات رو دیدم اون رئیس شرکته بود محوش شده بودم خیلی خوشگل تر شده بود خیلی خوشحال بودم که میدونستم کجاست سریع یه بلیط گرفتم و لباسمو جمع کردم تا برم ژاپن
(پرش زمانی به ۱ هفته بعد )
(ویو تهیونگ)
توی این ۱ هفته که اومدم ژاپن داشتم دربارهی ات داشتم تحقیق میکردم و محل زندگیشو پیدا کردم و رفتم دمه خونه اش و در زدم
(ویو ات )
در رو باز کردم با کسی که دیدم شوکه شدم اون تهیونگ بود در رو میخواستم ببندم که پاشو گذاشت لب در
ات :از خونم گمشو برو بیرون
تهیونگ: ات گوش کن
ات :هان چیه نکنه ولت کرده دوباره اومدی سراغ من ها مگه عروسکتم
تهیونگ: ات تو راست میگفتی اون یه هرزه بود
ات: یادته اون موقع که زدی تو گوشم بخاطر یه هرزه
تهیونگ :ات تروخدا بهم یه شانش دیگه بده ازت خواهش میکنم( گریه )
ات: ب..باش
تهیونگ: واقعا
ات :فقط یک هفته بهت وقت میدم
(ویو تهیونگ )
لبام رو لباش گذاشتم وحشیانه مک میزدم همزمان دستام رو روی رونش میکشیدم خیلی دلم برای لباش تنگ شده بود
(بعد از ۳ سال )
(ویو ات )
ما دوباره با هم ازدواج کردیم و یه دختر هم به اسم سجون داریم زندگیمون خیلی خوبه من تهیونگ رو بخاطر کاری که کرد فراموش کردم
تمام
۴۳.۶k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
comments (۲۱)
no_comment