تیچر: بچه ها وسایلاتونو کم کم جمع کنین پنج دقیقه دیگه زنگ
تیچر: بچه ها وسایلاتونو کمکم جمع کنین پنج دقیقه دیگه زنگه.
همه شروع کردن جمع کردن و تیچر از کلاس بیرون رفت
منم برای طلافی تشکر نکردن کتابمو از زیر سرش کشیدم که سرش محکم خورد به میز و اخش درومد...
ولی ب هیچجاش نگرف.. کتابم با کتابشو گذاشتم تو کیفم و بقیه وسایل هامو جمع کردم.. پاشدم....
_اقاپسر... اجازه صادر میکنی که برم؟
دستشو اورد بالا..
_چیه؟ کلید میخوای بدم قفل بدنتو باز کنی؟
+کتاب
_کتابت رف قاطی باقالیا
+مسخره بازی در نیار. کتابو بده باید واسه دوروز دیه بخونم.. امتحان داریم
_ن اینکه خیلی میخونی..
طرف پانشد منم چن ته رو میز جلوییم بود زدم رو شونش
برگشتو بم نگا کرد
وقتی فهمید چیشده دستشو داد بم و منم رفتم رو میز رفتم رو میز اون بدو بدو رفتم دست هانا رو گرفتم ا ته تشکر کردم و با هانا راهی خونه شدم.. وقتی رسیدم خونه مامانم رفته بود خرید و بابامم سرکار بود.. رفتم تو اتاق یه دوش ده مینی گرفتم دراومدم تکلیفامو نوشتم درسارو دوره کردم و برا جیمین جزوه نوشتم و کتابشو کامل کردم و گرفتم خوابیدم.. من کمخوابی دارم.. معمولا شامم نمیخورم پ خوابیدم تا فردا صب...
-------------
فک کنم یکی بلاخره گشادیشو گذاش کنار نه؟
خب راستش گایز.. ا ادامه دادن فیکا خسته شده بودم.. چون خب.. بیشتر الان فیکای گی میخونم.. و از رابطه دختر پسر حقیقتا خوسم نمیاد اونقدر.. اینم بی تاثیر نیس ک گرایشم رو نسبت به پسرا از دست دادم..
اماا خبب سعیمو میکنم..
همه شروع کردن جمع کردن و تیچر از کلاس بیرون رفت
منم برای طلافی تشکر نکردن کتابمو از زیر سرش کشیدم که سرش محکم خورد به میز و اخش درومد...
ولی ب هیچجاش نگرف.. کتابم با کتابشو گذاشتم تو کیفم و بقیه وسایل هامو جمع کردم.. پاشدم....
_اقاپسر... اجازه صادر میکنی که برم؟
دستشو اورد بالا..
_چیه؟ کلید میخوای بدم قفل بدنتو باز کنی؟
+کتاب
_کتابت رف قاطی باقالیا
+مسخره بازی در نیار. کتابو بده باید واسه دوروز دیه بخونم.. امتحان داریم
_ن اینکه خیلی میخونی..
طرف پانشد منم چن ته رو میز جلوییم بود زدم رو شونش
برگشتو بم نگا کرد
وقتی فهمید چیشده دستشو داد بم و منم رفتم رو میز رفتم رو میز اون بدو بدو رفتم دست هانا رو گرفتم ا ته تشکر کردم و با هانا راهی خونه شدم.. وقتی رسیدم خونه مامانم رفته بود خرید و بابامم سرکار بود.. رفتم تو اتاق یه دوش ده مینی گرفتم دراومدم تکلیفامو نوشتم درسارو دوره کردم و برا جیمین جزوه نوشتم و کتابشو کامل کردم و گرفتم خوابیدم.. من کمخوابی دارم.. معمولا شامم نمیخورم پ خوابیدم تا فردا صب...
-------------
فک کنم یکی بلاخره گشادیشو گذاش کنار نه؟
خب راستش گایز.. ا ادامه دادن فیکا خسته شده بودم.. چون خب.. بیشتر الان فیکای گی میخونم.. و از رابطه دختر پسر حقیقتا خوسم نمیاد اونقدر.. اینم بی تاثیر نیس ک گرایشم رو نسبت به پسرا از دست دادم..
اماا خبب سعیمو میکنم..
۳.۳k
۰۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.