پارت16
#پارت16
❤ ️ تنهایی عشق❤ ️
-چرا بی اجازه اومدی توی اتاقم و ترسوندیم؟؟هاا؟؟حالا بات چیکار کنم؟؟
-من اصلا هم بی اجازه نیومدم تو اتاقت در زدم و اومدم تو ...خودت نشنیدی به من چه...
-به هر حال باید تنبیهت کنم ...خبب بذار فکر کنم چیکار با بکنم...امـــ...
-نه ولم کن
(واایی حالا میکشه منو باید ازشمعذرت میخواستم تا ولم کنه)
-ببخشید داداشی دیگه تکرار نمیشه ولم کنن
و قیافه ی مظلومی به خودم گرفتم تا ولم کنه که همون لحظه لپام با فشار زیادی کشیده شدند که جیغم در اومد...
و تیام لذت میبرد همیشه از کشیدن لپام که خیلی نرم بودن لذت میبرد...
لپام دیگه در حال کنده شدن بودند و منم سعی داشتم تیامو از خودم جدا کنم که در خونه باز شد و مامان و بابا اومدند توی خونه
و شدند فرشته ی نجاتم که بالاخره تیام ولم کرد...
روی زمین نشستم و شروع کردم به مالیدن لپ هام که حتم داشتم از فشار قرمز شدند...
اشکم در اومده بود دیگه که بابا پرسید :چی کار میکردید؟؟!
منم لوس بازی در اوردم و با بغض مصنوعی گفتم :تیام داشت منو شکنجه میکرد شانسم گفت شما رسیدید...
-راس میگه تیام؟؟!
-نه بابا خیلیم الکی میگه ...داشتیم شوخی میکردیم..
گفتم :نه داره دروغ میگه داشت لپام رو میکند...
-تیام این کارا رو نکن مثلا بزرگتری
تیام دست به سینه ایستاد و گفت:حقش بود...
منم پاشدم و همونطور که دستم روی لپم بود رفتم توی اتاقم ..
توی آینه نگاهی انداختم یکم قرمز شده بود ولی نه اونقدر که فکر میکردم...
بی خیال تیام شدم و رو به روی کامپیوتر نشستم هدفون رو روی گوشم گذاشتم و اهنگ رو پلی کردم...و شروع کردم باهاش خوندن..
(میثم ابراهیمی)
عشق مثل دیدن راه درست تو دو راهی
عشق مثل تو که تو تاریکی و مثل ماهی
عشق مثل شوری اشکه رو لب که قشنگه هر از گاهی
عشق مثل زَهرِ و طعم عسل ،مثل جونه
عشق مثل رویای نیمه شبه،نمیمونه
عشق مثل عشقه که فقط توی قلبای مهربونه
عشق مثل درد دل منِ و غم
مثل چشنای خیس یک ادم
دلیل سر به راه شدنم
عشق یعنی غیر تو از همه خستم
یعنی میگی مواظبت هستم
مثل راه نجات منه
عشق مثل لمس یه صورت خیس،مثل دستام
عشق مثل آتیش توی دل شب ،مثل فریاد
عششق مثل مهر تواِ که یک دفعه بی هوا به دلم افتاد
عشق مثل بغض بی سر و ته تو غروبه
عشق مثل گریه ی بیخودیه ولی خـوبـه...
هنوز اهنگ تموم نشده بود که یک لحظه برگشتم دیدم تیام پشت سرم روی تخت نشسته
جیغ زدم :تو اینجا چیکار میکنی؟؟!؟
-داشتم به اهنگ خوندن یه جوجه گوش میدادم..
-بیخود پاشو برو بیرون
-آخه تو رو چه به این آهنگا...مگه عاشقی؟؟!!؟
منتطر نطراتتون هستم عشقا^-^
تشریف بیارید کانال تلگرامیمون ادانه رمان داخلش هست
@romaneshghetanha
❤ ️ تنهایی عشق❤ ️
-چرا بی اجازه اومدی توی اتاقم و ترسوندیم؟؟هاا؟؟حالا بات چیکار کنم؟؟
-من اصلا هم بی اجازه نیومدم تو اتاقت در زدم و اومدم تو ...خودت نشنیدی به من چه...
-به هر حال باید تنبیهت کنم ...خبب بذار فکر کنم چیکار با بکنم...امـــ...
-نه ولم کن
(واایی حالا میکشه منو باید ازشمعذرت میخواستم تا ولم کنه)
-ببخشید داداشی دیگه تکرار نمیشه ولم کنن
و قیافه ی مظلومی به خودم گرفتم تا ولم کنه که همون لحظه لپام با فشار زیادی کشیده شدند که جیغم در اومد...
و تیام لذت میبرد همیشه از کشیدن لپام که خیلی نرم بودن لذت میبرد...
لپام دیگه در حال کنده شدن بودند و منم سعی داشتم تیامو از خودم جدا کنم که در خونه باز شد و مامان و بابا اومدند توی خونه
و شدند فرشته ی نجاتم که بالاخره تیام ولم کرد...
روی زمین نشستم و شروع کردم به مالیدن لپ هام که حتم داشتم از فشار قرمز شدند...
اشکم در اومده بود دیگه که بابا پرسید :چی کار میکردید؟؟!
منم لوس بازی در اوردم و با بغض مصنوعی گفتم :تیام داشت منو شکنجه میکرد شانسم گفت شما رسیدید...
-راس میگه تیام؟؟!
-نه بابا خیلیم الکی میگه ...داشتیم شوخی میکردیم..
گفتم :نه داره دروغ میگه داشت لپام رو میکند...
-تیام این کارا رو نکن مثلا بزرگتری
تیام دست به سینه ایستاد و گفت:حقش بود...
منم پاشدم و همونطور که دستم روی لپم بود رفتم توی اتاقم ..
توی آینه نگاهی انداختم یکم قرمز شده بود ولی نه اونقدر که فکر میکردم...
بی خیال تیام شدم و رو به روی کامپیوتر نشستم هدفون رو روی گوشم گذاشتم و اهنگ رو پلی کردم...و شروع کردم باهاش خوندن..
(میثم ابراهیمی)
عشق مثل دیدن راه درست تو دو راهی
عشق مثل تو که تو تاریکی و مثل ماهی
عشق مثل شوری اشکه رو لب که قشنگه هر از گاهی
عشق مثل زَهرِ و طعم عسل ،مثل جونه
عشق مثل رویای نیمه شبه،نمیمونه
عشق مثل عشقه که فقط توی قلبای مهربونه
عشق مثل درد دل منِ و غم
مثل چشنای خیس یک ادم
دلیل سر به راه شدنم
عشق یعنی غیر تو از همه خستم
یعنی میگی مواظبت هستم
مثل راه نجات منه
عشق مثل لمس یه صورت خیس،مثل دستام
عشق مثل آتیش توی دل شب ،مثل فریاد
عششق مثل مهر تواِ که یک دفعه بی هوا به دلم افتاد
عشق مثل بغض بی سر و ته تو غروبه
عشق مثل گریه ی بیخودیه ولی خـوبـه...
هنوز اهنگ تموم نشده بود که یک لحظه برگشتم دیدم تیام پشت سرم روی تخت نشسته
جیغ زدم :تو اینجا چیکار میکنی؟؟!؟
-داشتم به اهنگ خوندن یه جوجه گوش میدادم..
-بیخود پاشو برو بیرون
-آخه تو رو چه به این آهنگا...مگه عاشقی؟؟!!؟
منتطر نطراتتون هستم عشقا^-^
تشریف بیارید کانال تلگرامیمون ادانه رمان داخلش هست
@romaneshghetanha
۵.۸k
۳۱ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.