بازی مرگ

[بازی مرگ ]
پارت ۸۵


جی یون : بفرمایید
کیونگ : من خواهر کوچکتر هری هستم
جی یون از جلوی درب کنار رفت و دستشو به عنوان بیا تو دراز کرد کیونگ هم با لبخندی بهش وارده سالن شد بلافاصله هری هم به سمشتون آمد
هری : کیونگ خوش اومدی
کیونگ شوکه به سالن نگاه میکرد با خنده گفت کیونگ : وای خواهر عجب خونه قشنگی واسه خودش عمارته


هواسش به جی یون نبود با دیدنش شرمنده روبه هری کرد
هری : داداش کیونگ خواهر کوچکتر منه کیونگ داداش جی یون برادر بزرگ جونگ کوکه
کیونگ سریع به عنوان احترام خم کرد و شرمنده گفت کیونگ : معذرت می‌خوام نشناختم
جی یون : مشکلی نیست بریم سالن بیشتر از. این دم در نمونید
کیونگ به شدت از این محترمی اون خوشش آمده بود با لبخندی موهایش را پشته گوش اش انداخته اما جی یون به قدری غمگین و دل شکسته بود که نتونه به عشق پی ببره با قدم های به پیش بقیه رفت کیونگ بازوی هری رو گرفت و با شیطنتی گفت کیونگ : برادر شوهرت چقدر خوش تیپه مجرده
هری : آره مجرده باز نری بهش گیر بدی وگرنه چشماتو در میارم
کیونگ : باشه حالا بریم سالن
هری کیونگ رو از خودش هول داد و موهایش را درست کرد دستی به لباسش کشید و با قدم های آهسته به سمته سالن رفت کیونگ هم به دنبالش رفت بعد از معرفی کردنش کیونگ روبه روی جی یون روی مبل نشست
دقیقه ای نگذشت که جونگ کوک و کی سوک هم به سالن آمدن هری با دیدنشون بلند شد جونگ کوک لحظه ای بهش نگاه کرد همون ماتیک قهوه ای رنگ رو زده بود اما خیلی زود بدونه توجه ای نگاهش رو سمته مادرش و سونهی چرخوند جونگ کوک : خوش اومدین
نگاهی به برادرش انداخت عصبی نگاهش رو چرخوند اما با دیدن کیونگ با لحن درست تری بیان کرد جونگ کوک : خوش اومدین خانم کیونگ
هری کمی تعجب کرد از کجا می‌شناختش اما با صدای کی سوک دریایی افکارش بهم خورد کی سوک : بریم شام بخوریم من گرسنمه
جونگ کوک : درسته ... را یون کجاس..
حرفش با صدای را یون کوچولو قطع شد با شلوار آبی گشاد و تی‌شرت سفید خرگوشی با موهای کوتاه و گیره های صورتی که توی سرش بود سمتش دویید جونگ کوک دخترش رو از روی زمین بلند کرد بوسه ای روی موهایش گذاشت او به شدت آرام و ناز بود، جونگ کوک : دخترم خرگوش شده ها
همه کم کم به سمته میز شام بلند شدن درسته که هیچوقت نگاه حسرت جی یون روی جونگ کوک و دخترش بود با اینکه را یون دختر او بود اما هیچوقت تا به حال بغلش نکرده بود
دیدگاه ها (۲)

[ بازی مرگ ]پارت ۸۶بعد از صرف شام همه درحال حرف زدن و خوردن ...

( گناهکار ) 32 part بعد از کشیدن نیم بوت های مشکی اش وارده س...

[ بازی مرگ ]پارت 84چشم هایش را بست جونگ کوک سمته میز کنار تخ...

[ بازی مرگ]پارت 83تازه از حمام بیرون آمده بود حوله ای دوره گ...

﴿ برده ﴾۲۷ part یه سول سریع لب زد : معلومه که میتونم بلافاص...

( گناهکار ) ۱۲۷ part یون بیول به روایت از کار مادرش موهای ما...

برده ﴾۳۶ part جونگ کوک متاسف سری تکون داد و روبه خواهرش کرد:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط