بازی مرگ

[ بازی مرگ ]
پارت ۸۶

بعد از صرف شام همه درحال حرف زدن و خوردن قهوه بودند هری که فکر میکرد در این جمع اضافه ست کیونگ به‌خاطر اینکه خسته بود خیلی زود رفته بود تا بخوابه، هری کلافه بلند شد و به آشپزخانه پناه برد عصبی لیوان آبی رو برداشت احساس اضافه بودن میکرد زیر لبی درحین نوشیدن آب زمزمه کرد هری : من اضافه اونجا چیکار میکنم وقتی حتا جونگ کوک هم بهم توجه نمیکنه انتظار توجه دا سام رو دارم،
احساس اضافه و پوچی بهش دست میداد عصبی تر لیوان رو کوبید روی اپن و قدم برداشت از آشپزخانه خارج شد درحین رفتن به بالا چشم اش خورد به بالکن یه نفر در بالکن ایستاده بود توی این هوای سرد کنجکاو به بالکن رفت خیلی آروم پرده رو کنار زد و وارده بالکن شد با دیدن پسر سونهی هیون بین قدمی نزدیکش شد اما اون غرق در نگاه کردن عکس هانول در گوشی اش بود متوجه هری نشید با صاف کردن گلویش اون نگاهش رو از صفحه گوشی گرفت و گوشی را خاموش کرد
هری : شما اینجا چیکار می‌کنی هوا سرده
هیون بین : خوشم نمیاد با کرکس چشم تو چشم بشم فقط برای اصرار های مادرم اومدم
هری دست هایش را بهم گره زد و با لحن آرومی گفت هری : میتونی بری سالن طبقه بالا اونجا کسی نیست
هیون بین لحظه ای نگاهش کرد واقعا شبیه هانول بود هانول عشق هیون بین بود بعد از مردنش به یه آدم غمگین تبدیل شد ولی باید ادامه میداد
هیون بین: نیازی نیست بهتره باهام حرف نزنی کرکس عصبی میشه
هری : نه نمیشه اون آدم خوبیه
هیون بین زد زیره خنده با صدای بلندی خندید درحین خندیدن نجوا کرد
هیون بین : واقعاً بعد از چندین روز منو خندوندی هان هری
هری تند بیان کرد .. هری : نخند دارم راست میگم آدم خوبیه شما باید بیشتر از من بشناسیش ناسلامتی دوست بچه گی هاته
هیون بین کلافه نفس عمیقی کشید و به آسمون شب خیره شد با صدای آرومی بیان کرد هیون بین : رفیق کرکس نمی‌خوام؛ رفیق باید وقتی می‌افتم دستمو بگیره، نه منتظر باشه تموم شم
هری : فقط بخاطر یه مشت حرف های الکی دوستی رو نباید خراب کرد
هیون بین : همه اون حرف ها واقعیت هستند هم مادرش هم اون زندگی ما رو نابود کردن درسته من برای رفیقم مُردم، ولی اون مثل کرکس فقط لاشه‌مو دید
هری سکوت کرد شاید ادامه دادن بحث باهاش به جای نمی‌رسید به پایین خیره شد تا اینکه صدای عشق اش را شنید جونگ کوک : هری مهمونا دارن میرن
هری سریع از بالکن خارج شد به دنبالش هیون بین هم رفت جونگ کوک نگاه جدی و سردی رو بین هر دو شون ردو بدل کرد بلافاصله سمته درب رفت هری سریع به دنبالش رفت دا سام درحین رفتن روبه پسرش کرد
دا سام : جی یون همینجا میمونه چند مدتی
جی یون : اما مادر..
دا سام: حرفی نباشه
جونگ کوک : مشکلی نیست
دیدگاه ها (۲۰)

( گناهکار ) 32 part بعد از کشیدن نیم بوت های مشکی اش وارده س...

( گناهکار ) 33 part ات : یه دوستی بهم هدیه داده گوئون : اما ...

[بازی مرگ ]پارت ۸۵جی یون : بفرمایید کیونگ : من خواهر کوچکتر ...

[ بازی مرگ ]پارت 84چشم هایش را بست جونگ کوک سمته میز کنار تخ...

ادامه پارت قبل صاف ایستاد و لیوان رو از جونگ کوک گرفت بعد از...

( گناهکار ) ۱۳۱ part ات عصبی خندید درهمین لحظه یون بیول هم س...

گناهکار ) ۱۲۰ part ات : چیزی نپسندیدم و نگرفتم چرا داری می‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط