توی زندگی بعدیم میبینمت
#توی_زندگی_بعدیم_میبینمت
پارت_5
ویو ته : اهههه بلاخره رسیدم خونه خسته شدم ... و محکم میپره رو تختش و بالشتش رو بغل میکنه
ویو ته : چرا دیگه نمیتونم چند ثانیه اینده رو ببینم ، قدرتم خیلی کم شده ، اگه اینده رو دیده بودم میتونستم جلوی اتفاق امروز رو بگیرم ، هعییی ای کاش یکی رو داشتم که دوسم داشته باشه و ببینه که من وجود دارم و هر وقت ببینمش انرژی بگیرم و خوشحال باشم ... ولی نه همش خیال پردازیه امکان نداره همچین کسی وجود داشته باشه چون همشون مثل همن ... "ته دستش رو میکنه تو جیبش و کارت دانشجوییشو در میاره
ته : چیی وایسا ببینم کارت دانشجوییم چقد دنبالش گشتم ، دست اون چیکار میکنه ؟ اه اون پسره من حتی ازش تشکر هم نکردم ، چی داری میگی تهیونگ اونم مثل بقیه هست چرا باید ازش تشکر کنم ، ایکاش حداقل اسمش رو میدونستم 😪
خب اصلا میگیرم میخوابم ، که از دردام یکم راحت بشم
.
.
.
*سه ساعت بعد*
گوشیه ته زنگ میخوره
ویو ته : اهه چقد زنگ میخوری ، این کیه شماره ی منو از کجا پیدا کرده ... ته گوشیو بر میداره
ته : الوووو الووو
کوک : اهممم من ..من
ته : درست بگو ببینم کی هستی شماره ی منو از کجا پیدا کردی
کوک : عامم . من .من فال گیر هستم ، فال میگیرمم😂
ته : مسخره کردی مارو داداش من اعصاب ندارم ها
کوک : اهممم دوستت جونگکوک تو خطره
ته : چی میگی جونگکوک کیه ، چییی تو اونو از کجا میشناسی هااا
کوک تا میخواست حرف بزنه گوشیش خاموش شد
ته : الووو الووو خواهش میکنم جواب بدهه الووووو .... اححح اون جونگکوکو از کجا میشناسه واییی خدا دارم دیوونه میشم .... ته اروم باش اروم خب الان ساعت چنده چی 8شب یااااا خدااا چقد خوابیدم😂
ویو کوک : وایییی خدا گند زدممم ، چرا اینو بهش گفتم چرا تعجب کرد یعنی منو میشناسه ، واییییییی صداش چقد جذاب بود فرداا قراره ببینمشششش*ذوق*
ویو ته : خب هنوزم خوابم میاد بگیرم بخوابم، فردا اصلا دلم نمیخواد برم مدرسه ولی به خاطر اون ادم مجبورم برم ، هعیییی چرا من اخه😩😫
و ته بعد از یه ربع خوابش میبره
پرش زمانی به صبح :
ویو ته : مثل همیشه با صدای الارم لعنتی گوشیم بیدار شدم ، روزام تکرایه دیگه و به زور از رو تختم بلند شدم و لباسامو پوشیدم و رفتم
ویو کوک : خب برم یونیفرمم رو بپوشم واییی چقد یونیفرمم خوشگله ، خیلی خوشحالم قراره اون پسره رو ببینم یکم خودمو خوشتیپ کنم ... کوک استرس نداشته باش خونسر باش اروم اروم
مامان کوک : پسرم اماده شدی بریم ؟؟
کوک : اره مامان بریممم
داخل مدرسه :
یکی از دخترا : وایییی بچه ها ته اومد چقدر خوشگله یه شاهزادست 😍
سول : منم همین فکرو میکردم ولی خیلی عوضیه پسره ی جنده
بچه ها ادامه ی پارت رو تو اسلاید بعد میزارم ....
پارت_5
ویو ته : اهههه بلاخره رسیدم خونه خسته شدم ... و محکم میپره رو تختش و بالشتش رو بغل میکنه
ویو ته : چرا دیگه نمیتونم چند ثانیه اینده رو ببینم ، قدرتم خیلی کم شده ، اگه اینده رو دیده بودم میتونستم جلوی اتفاق امروز رو بگیرم ، هعییی ای کاش یکی رو داشتم که دوسم داشته باشه و ببینه که من وجود دارم و هر وقت ببینمش انرژی بگیرم و خوشحال باشم ... ولی نه همش خیال پردازیه امکان نداره همچین کسی وجود داشته باشه چون همشون مثل همن ... "ته دستش رو میکنه تو جیبش و کارت دانشجوییشو در میاره
ته : چیی وایسا ببینم کارت دانشجوییم چقد دنبالش گشتم ، دست اون چیکار میکنه ؟ اه اون پسره من حتی ازش تشکر هم نکردم ، چی داری میگی تهیونگ اونم مثل بقیه هست چرا باید ازش تشکر کنم ، ایکاش حداقل اسمش رو میدونستم 😪
خب اصلا میگیرم میخوابم ، که از دردام یکم راحت بشم
.
.
.
*سه ساعت بعد*
گوشیه ته زنگ میخوره
ویو ته : اهه چقد زنگ میخوری ، این کیه شماره ی منو از کجا پیدا کرده ... ته گوشیو بر میداره
ته : الوووو الووو
کوک : اهممم من ..من
ته : درست بگو ببینم کی هستی شماره ی منو از کجا پیدا کردی
کوک : عامم . من .من فال گیر هستم ، فال میگیرمم😂
ته : مسخره کردی مارو داداش من اعصاب ندارم ها
کوک : اهممم دوستت جونگکوک تو خطره
ته : چی میگی جونگکوک کیه ، چییی تو اونو از کجا میشناسی هااا
کوک تا میخواست حرف بزنه گوشیش خاموش شد
ته : الووو الووو خواهش میکنم جواب بدهه الووووو .... اححح اون جونگکوکو از کجا میشناسه واییی خدا دارم دیوونه میشم .... ته اروم باش اروم خب الان ساعت چنده چی 8شب یااااا خدااا چقد خوابیدم😂
ویو کوک : وایییی خدا گند زدممم ، چرا اینو بهش گفتم چرا تعجب کرد یعنی منو میشناسه ، واییییییی صداش چقد جذاب بود فرداا قراره ببینمشششش*ذوق*
ویو ته : خب هنوزم خوابم میاد بگیرم بخوابم، فردا اصلا دلم نمیخواد برم مدرسه ولی به خاطر اون ادم مجبورم برم ، هعیییی چرا من اخه😩😫
و ته بعد از یه ربع خوابش میبره
پرش زمانی به صبح :
ویو ته : مثل همیشه با صدای الارم لعنتی گوشیم بیدار شدم ، روزام تکرایه دیگه و به زور از رو تختم بلند شدم و لباسامو پوشیدم و رفتم
ویو کوک : خب برم یونیفرمم رو بپوشم واییی چقد یونیفرمم خوشگله ، خیلی خوشحالم قراره اون پسره رو ببینم یکم خودمو خوشتیپ کنم ... کوک استرس نداشته باش خونسر باش اروم اروم
مامان کوک : پسرم اماده شدی بریم ؟؟
کوک : اره مامان بریممم
داخل مدرسه :
یکی از دخترا : وایییی بچه ها ته اومد چقدر خوشگله یه شاهزادست 😍
سول : منم همین فکرو میکردم ولی خیلی عوضیه پسره ی جنده
بچه ها ادامه ی پارت رو تو اسلاید بعد میزارم ....
۵.۵k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.