دختر مغرور من🥲
دختر مغرور من🥲
پارت 18
♡چی چی میگی مامان
☆من چیزی نمیدونم خدافظ
از خجالت داشتم اب میشدم زود از اتاق جیم شدم
♡مامان به خدا اونجور که فکر میکنی نیست
مامان ات: ارع نیست بگیر بخواب
♡باش 🙄
☆امروز خیلی خوش گذشت اما دوبار ضایع شدم اووف اخه چرا باید جلو مادرشوهرم ضایع شم
بگیرم بخوام فردا کلی کار دارم
(صبح دوروز بعد از اینکه ات و جیمین داخل خونه تهیونگ هستن)
☆سلام اقای کیم من دنبال یه خونه هستم الان میشه بیام برای دیدن
اقای کیم: بله میتونید بیاید
☆ات اماده شو باید بریم
♡باشه من امادم
☆عه چه عجب امروز تیپ مشکی نزدی
♡میخوام روحیم عوض شه
☆اوکی بیا بریم خدافظ خاله
♡خدافظ مامان
مامان ات: خدافظ بچه ها مواظب خودتون باشید
♡خوب من خونه انتخاب میکنم
☆چرا تو
♡خوب من میخوام داخلش زندگی کنم
☆باشه اما نباید مشکی باشه
♡اخه چرا باید مشکی باشه
☆چون تو دوست داری مشکی میکنم اما بگم باید صورتی. یا سفیدم باشه
♡باشه عیب ندارع
اقای کیم: خوش امدین اقای پارک چطور میتونم کمکتون کنم
☆اقای کیم ما یه خونه بزرگ و خوشکل میخوایم که خیلی دور از اینجا باشه
اقای کیم: چشم بیاین نشونتون بدم
☆ممنون
♡ارع ارع این خوبه میشه بریم و خونه رو ببینیم
اقای کیم: ولی راه دوره
☆عیب نداره بریم
اقای کیم: هر چی میلتون هست
(دوساعت بعد )
♡وااای نه این خوب نیست اصلا مثل عکسش نیست
☆این ک خوشکله ما این همه راه امدیم
♡ن بریم یه خونه دیگه
اقای کیم: میتونیم بریم یه املاکی همین جا خونه ببینید
☆ارع فکر خوبی هست بیاین بریم
♡نه این نه اینم نه نه دوست ندارم ارع ارع این خوبه بریم اینو ببینیم
☆اووف باشه
♡واای چه خونه خوشکلی هست ارع همین خوبه همینو بگیریم
☆باشه عزیزم
☆خوب میشه قرار داد رو بیارین امضا کنم
املاکی: چشم بفرمایید
♡اینقدر خوشحال بودم که داد زدم اخ جوون و پریدم بغل جیمین که یهو دیدم همه نگام میکنن و ولش کردم چیع خوب هیجان زده شدم
☆عیب نداره
(سه روز بعد "زمان اسباب کشی")
♡مامان چند بار بگم بیا وسایلت رو ببر
☆جیمین تلویزیون و مبل این چیزا نرسیدن
♡داخل راه هستن
..............
(یک روز بعد اسباب کشی)
☆اوووف نصف سرمایه بابام رفت
♡واای جیمین تو هم چقدر گدا هستی خوب خونه خودته
☆نه خونه ما هست
مامان ات: اهم اهممممم
♡بالاخره تموم شد همچی اماده شده و سر جاشه واقعا حس خوبی هست ادم داخل خونه خودش باشه
☆ارع اما من خیلی خستم میرم بخوابم
♡منم مامان شب بخیر
☆دوتامون با هم رفتیم بالا و دم در اتاقمون یه کیس از لبش رفتم و رفتیم خوابیدیم
.... 🌜🖤
پارت 18
♡چی چی میگی مامان
☆من چیزی نمیدونم خدافظ
از خجالت داشتم اب میشدم زود از اتاق جیم شدم
♡مامان به خدا اونجور که فکر میکنی نیست
مامان ات: ارع نیست بگیر بخواب
♡باش 🙄
☆امروز خیلی خوش گذشت اما دوبار ضایع شدم اووف اخه چرا باید جلو مادرشوهرم ضایع شم
بگیرم بخوام فردا کلی کار دارم
(صبح دوروز بعد از اینکه ات و جیمین داخل خونه تهیونگ هستن)
☆سلام اقای کیم من دنبال یه خونه هستم الان میشه بیام برای دیدن
اقای کیم: بله میتونید بیاید
☆ات اماده شو باید بریم
♡باشه من امادم
☆عه چه عجب امروز تیپ مشکی نزدی
♡میخوام روحیم عوض شه
☆اوکی بیا بریم خدافظ خاله
♡خدافظ مامان
مامان ات: خدافظ بچه ها مواظب خودتون باشید
♡خوب من خونه انتخاب میکنم
☆چرا تو
♡خوب من میخوام داخلش زندگی کنم
☆باشه اما نباید مشکی باشه
♡اخه چرا باید مشکی باشه
☆چون تو دوست داری مشکی میکنم اما بگم باید صورتی. یا سفیدم باشه
♡باشه عیب ندارع
اقای کیم: خوش امدین اقای پارک چطور میتونم کمکتون کنم
☆اقای کیم ما یه خونه بزرگ و خوشکل میخوایم که خیلی دور از اینجا باشه
اقای کیم: چشم بیاین نشونتون بدم
☆ممنون
♡ارع ارع این خوبه میشه بریم و خونه رو ببینیم
اقای کیم: ولی راه دوره
☆عیب نداره بریم
اقای کیم: هر چی میلتون هست
(دوساعت بعد )
♡وااای نه این خوب نیست اصلا مثل عکسش نیست
☆این ک خوشکله ما این همه راه امدیم
♡ن بریم یه خونه دیگه
اقای کیم: میتونیم بریم یه املاکی همین جا خونه ببینید
☆ارع فکر خوبی هست بیاین بریم
♡نه این نه اینم نه نه دوست ندارم ارع ارع این خوبه بریم اینو ببینیم
☆اووف باشه
♡واای چه خونه خوشکلی هست ارع همین خوبه همینو بگیریم
☆باشه عزیزم
☆خوب میشه قرار داد رو بیارین امضا کنم
املاکی: چشم بفرمایید
♡اینقدر خوشحال بودم که داد زدم اخ جوون و پریدم بغل جیمین که یهو دیدم همه نگام میکنن و ولش کردم چیع خوب هیجان زده شدم
☆عیب نداره
(سه روز بعد "زمان اسباب کشی")
♡مامان چند بار بگم بیا وسایلت رو ببر
☆جیمین تلویزیون و مبل این چیزا نرسیدن
♡داخل راه هستن
..............
(یک روز بعد اسباب کشی)
☆اوووف نصف سرمایه بابام رفت
♡واای جیمین تو هم چقدر گدا هستی خوب خونه خودته
☆نه خونه ما هست
مامان ات: اهم اهممممم
♡بالاخره تموم شد همچی اماده شده و سر جاشه واقعا حس خوبی هست ادم داخل خونه خودش باشه
☆ارع اما من خیلی خستم میرم بخوابم
♡منم مامان شب بخیر
☆دوتامون با هم رفتیم بالا و دم در اتاقمون یه کیس از لبش رفتم و رفتیم خوابیدیم
.... 🌜🖤
۲۰.۱k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.