When you have multiple personality disorder...
When you have multiple personality disorder...
part 2
خب... انتخاب مقتولهاش؟ واقعا روش خاصی نداشت .
گاهی جلویه دبیرستان، منتظر دانشآموزی میبود که تنها به خونه برمیگرده
شایدم یه پیرمرد مسن قدکوتاه
یه بچه خوشگل پولدار هم بد نبود، به هرحال یه پولی بدستش میومد🤵🏻♀️
بهرحال هدف اون از کشتن صرفا کشتن بود
برنامه ریزیهاش رو کرده بود، اینبار مقتول یه پسربچهی ۸ ساله تویه اتاق ۴۱۵ بود که ساعت ۸ و ربع همراهش میرفت و پرستارش برای مرخصی ساعتی اقدام میکرد و رسما تنها میشد .
فعلا ساعت ۸ و ۶ دقیقه بود، هنوز وقت داشت
کوله پشتیشو رویه شونهی چپش تنظیم کرد به سمت راهروی پنجم رفت، رویه صندلی کنار دیوار نشست و لبتاپشو درآوردو دوربینارو چک کرد، پلیس درحال حاضر جلوی در بیمارستان و در پشتی کمین کرده بودنو تویه سراسر بیمارستان و اطرافش دام گذاشته بودن تا شایدددد این قاتلو دستگیر کنن
در اتاق ۴۱۵ باز شد .
طبق چیزایی که میدونست، پسر تا صبح تنها بود چون اسمی برای همراه بعدی ثبت نشده بود
لبتابو آروم بست و داخل کیفش گذاشتو به سمت در شمارهی ۴۱۵ حرکت کرد
دیگه دم در بود، سعی داشت چاقو رو آروم از تویه کیفش دربیاره ولی صداهای ناشی از وسایل داخل کیف این اجازه رو نمیداد
«خب بیناموس الدنگ انقدر صدا ندهههه»
بالاخره موفق شد درش بیاره، نمیتونم اسمشو بزارم بیسروصدا... ولی اونقدرا هم ناهنجاری نداشت .
دیگه داخل اتاق بود که کسی از پشت صداش زد...
˓ ˖ ָ࣪➹ ִֶָ ࣪𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝
ببخشید انقدر طول کشید بزارم و البته کوتاه و بد بود🤵🏻♀️
امشب پارت ۳ رو آپ میکنم ولی قول نمیدم باشه؟
part 2
خب... انتخاب مقتولهاش؟ واقعا روش خاصی نداشت .
گاهی جلویه دبیرستان، منتظر دانشآموزی میبود که تنها به خونه برمیگرده
شایدم یه پیرمرد مسن قدکوتاه
یه بچه خوشگل پولدار هم بد نبود، به هرحال یه پولی بدستش میومد🤵🏻♀️
بهرحال هدف اون از کشتن صرفا کشتن بود
برنامه ریزیهاش رو کرده بود، اینبار مقتول یه پسربچهی ۸ ساله تویه اتاق ۴۱۵ بود که ساعت ۸ و ربع همراهش میرفت و پرستارش برای مرخصی ساعتی اقدام میکرد و رسما تنها میشد .
فعلا ساعت ۸ و ۶ دقیقه بود، هنوز وقت داشت
کوله پشتیشو رویه شونهی چپش تنظیم کرد به سمت راهروی پنجم رفت، رویه صندلی کنار دیوار نشست و لبتاپشو درآوردو دوربینارو چک کرد، پلیس درحال حاضر جلوی در بیمارستان و در پشتی کمین کرده بودنو تویه سراسر بیمارستان و اطرافش دام گذاشته بودن تا شایدددد این قاتلو دستگیر کنن
در اتاق ۴۱۵ باز شد .
طبق چیزایی که میدونست، پسر تا صبح تنها بود چون اسمی برای همراه بعدی ثبت نشده بود
لبتابو آروم بست و داخل کیفش گذاشتو به سمت در شمارهی ۴۱۵ حرکت کرد
دیگه دم در بود، سعی داشت چاقو رو آروم از تویه کیفش دربیاره ولی صداهای ناشی از وسایل داخل کیف این اجازه رو نمیداد
«خب بیناموس الدنگ انقدر صدا ندهههه»
بالاخره موفق شد درش بیاره، نمیتونم اسمشو بزارم بیسروصدا... ولی اونقدرا هم ناهنجاری نداشت .
دیگه داخل اتاق بود که کسی از پشت صداش زد...
˓ ˖ ָ࣪➹ ִֶָ ࣪𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝
ببخشید انقدر طول کشید بزارم و البته کوتاه و بد بود🤵🏻♀️
امشب پارت ۳ رو آپ میکنم ولی قول نمیدم باشه؟
۳.۴k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.