ات داخل اون اتاق اشاره کرد

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۱۴

ات: داخل اون اتاق اشاره کرد

سریع همشون رفتن داخل ات بیرون وایساده بود دوست صمیمیش که به خاطر کوک ازش جدا شده بود اینجا بود رفت پیشش در و زد سرش پایین بود

ات : می تونم بیام داخل

دوست قدیمی ات : بفرمایید سرش داخل کامپیوتر بود مشکلتون چیه ؟

ات : قلبم شکسته دوستم رو ول کردم بخاطر یه ادم اشتباه

دوست قدیمی ات : سرشو اورد بالا تا با ات مواجه شد خشکش زد شوک شد بعد به خودش اومد ات خودتی واقعا خودتی

ات : اره میونگ اوک خودمم کیم ات

میونگ اوک: بلند شد ات رو بغل کرد گریه کرد بی معرفت نمی گی اجی دلش برات تنگ می شه نمی دونی چقدر دلتنگت بودم

ات : منم اما اون لعنتی نمی ذاشت

میونگ اوک :الان لعنتی منظورت جونگ کوک بود که در زدن اومد داخل منشی میونگ اوک بود

منشی : خانم دکتر مریض ها منتظرن

(ات : اره منتظرن ببینن چی می شه کوک میاد یا نه

لونا : یه بار دیگه با دخترای من بد حرف بزن ببین چی کارت می کنم امتحانش ضرر نداره ها

ات : غلط کردم قند عسل ها منتظرن کوک بیاد )

میونگ اوک بگو اگه کار دارن برن اگه نه منتظر بمونن خب منظورت لعنتی کی بود کوک

ات : اره منظورم خود کثافتش بود

میونگ اوک : چرا اینجوری می گی مگه تو عاشقش نبودی مگه بخاطر اون منو ول نکردی

ات : اشتباه کردم ببخشید یه اشتباه بزرگ میونگ اوک خیلی خوشحال شدم دیدمت

میونگ اوک : می خوای بری به این زودی باید برام تعریف کنی چی شده

ات : نمی تونم شمارت رو بده همه چیز برات تعریف می کنم

میونگ اوک : باشه

میونگ اوک شمارش داد ات هم سریع رفت سمت در تا از اتاق خارج بشه که یهو یه گل خوشگل دید یه عکس ازش گرفت رفت بیروت و دم در همون اتاق با رسیدنش در اتاق باز شد کوک بود

کوک : می خواد تو رو ببینه

ات : باشه (سرد و خشک بدون لبخند)رفت داخل تغییر حالت داد

مامان کوک : تو همون دختر مهربون زیبایی الان بهتر می بینمت خوشگل ترم هستی خیلی ازت ممنونم تو جونم رو نجات دادی هر چی بخوای بهت می دم

کوک نذاشت ات حرف بزنه خودش زودتر

کوک : مامان اون یه خدمتکاره لیاقت این همه تعریف رو نداره بعدشم نباید شما رو میاورد بیمارستان اگه اتفاقی براتون افتاده بود چی
(با اخم و یه نگاه اعصبی به ات )

مامان ات : واقعا برات متاسفم تو پسر من نیستی می دونی اگه منو نیورده بود بیمارستان من می ردم  این دختر که منو تا به حال ندیده بود بیشتر از تو نگرانم بود حیف من جونیم رو گذاشنم پای تو کاش به جای تو اون بچم بود

کوک : مامان

مامان کوک : یامان کوفت و مامان زهر مامان درد و مامان برو بیرون ببینم تا نزدم لت و پارت نکردن دمپایی من کجاست

بابا کوک(مرده میانساله) : عزیزم حرص نخور برات خوب نیست پوستت چروک می شه ...
دیدگاه ها (۷)

‌𝒑𝒂𝒓𝒕 ۱۵ بابا کوک: عزیزم ح...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۱۶ کوک :  باید بگی چشم...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۱۳ ات : خب چرا الان نک...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۱۲ گریش که تموم شد کام...

عشق مافیایی p3

پارت ۳۹ات: فکر کنم دیگه نمیترسم جیمین: عومم.. افرین ات: رسید...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط