گریش که تموم شد کاملا بی حال شده بود رفت حموم کرد لباس هاش ...
𝒑𝒂𝒓𝒕 ۱۲
گریش که تموم شد کاملا بی حال شده بود رفت حموم کرد لباس هاش رو پوشید وسایلش رو جمع کرد و منتظر بود که زنگ زدن رفت درو باز کرد جین بود
جین : سلام ات خوبی چشات چرا این همه قرمزه و پف کرده(نگران)
ات : بریم (با لحن سرد و خشک بدون لبخند )
جین : تو اون ات نیستی که صبح باهاش حرف زدم تو انگار یه نفر دیگه ای (تعجب)
ات : برای اینکه خودم رو عوض کنم نیازی ندارم از کسی اجازه بگیرم (به شخصه عاشق این جمله ام خیلی زیباست من برای پیشرفت نیازی به تایید دیگران ندارم این واقعا زیباست )
جین : دیکه چیزی نگفت
رفتن سوار ماشین شدن جین ات رو به عمارت برد خیلی بزرگ با شکوه بود ات همون لحضه اول که وارد شد متوجه فضاش سرد بی روحش شد کلی خدمتکار بودن
ات : داخل ذهنش یعنی این عمارت برا خودشه به نظر میاد بازسازی شده با وجود این همه خدمتکار منو واسه چی می خواد بعد بلند به جین گفت : من باید داخل کدوم بخش کار کنم (سرد خشک )
جین : کار کنی تو همسر کوکی چرا باید داخل خونه خودت کار کنی (تعجب)
ات : به جین نزدیک شد و با سردی داخل چشای جین نگاه کرد و گفت مطمعنی از همه چیز رئیس خبر داری؟ ( با لحن کنایه امیز و جدی)
جین : ات داری کاری می کنی شک کنم اون معمولا همه چیز رو به من می گه
ات : خنده بلندی کرد خنده ای که وقتی یه کی یه حرف مسخره می زنه می کنه
جین : خیلی عجیب شدی
ات خنده رو تموم کرد و جدی شد
ات : کی میان (خیلی ریلکس اروم و سرد)
جین : نمی دونم اما یه ساعت دیگه
ات : به من کمک کنی ؟(خیلی جدی اروم)
جین : چی داری می گی
ات : یه چند تا سوال دارم اگه بهم راستش رو می گی بپرسم اگرم نه یکی دیگه رو پیدا می کنم (توی چشمای جین زل زده بود و جدی)
جین : اره راستش رو بهت می گم بیا بشینیم بعد بپرس
رفتن داخل اتاق ات نشست جین درو قفل کرد کنار ات نشست
ات : این کارا واسه چیه(اروم سرد و خشک)
جین : نباید به هیچکس اعتماد کنی این عمارت خیلی خطرناکه
ات : کیا اینجا زندگی می کنن؟ چرا خطرناکه ؟واضح صحبت کن (خنسرد و اروم کلمات رو بیان می کنه)
جین : هر چی کمتر بدونی برات بهتره(با استرس)
ات : تو که از من بیشتر می ترسی بعدشن من از قبل وارد این بازی کثیف شدم دارم می جنگم به خاطر پدر مادرم خودم پس هر کاری می کنم(خیلی ریلکس کلمات اروم شمرده جوری که بهش مطمعنه بیان می کنه )
جین : مطمعنی (جدی )
ات: اره (خنسرد و اروم )
جین : من فقط دستیار کوک نیستم من برادر بزرگشم هستم من و همسرم اتاق بغلی زندگی می کنیم (جدی)
ات: پس این عمارت برای کوک نیست (جدی و تمرکز کرده)
جین :درسته این عمارت جئعون بابای منو کوک
ات : این عمارت تازه باسسازی شده
جین : درسته
ات : خب چرا الان نکنه به مناسبت ورود اقای جئعون همسرش (بدون احساس و اروم)
گریش که تموم شد کاملا بی حال شده بود رفت حموم کرد لباس هاش رو پوشید وسایلش رو جمع کرد و منتظر بود که زنگ زدن رفت درو باز کرد جین بود
جین : سلام ات خوبی چشات چرا این همه قرمزه و پف کرده(نگران)
ات : بریم (با لحن سرد و خشک بدون لبخند )
جین : تو اون ات نیستی که صبح باهاش حرف زدم تو انگار یه نفر دیگه ای (تعجب)
ات : برای اینکه خودم رو عوض کنم نیازی ندارم از کسی اجازه بگیرم (به شخصه عاشق این جمله ام خیلی زیباست من برای پیشرفت نیازی به تایید دیگران ندارم این واقعا زیباست )
جین : دیکه چیزی نگفت
رفتن سوار ماشین شدن جین ات رو به عمارت برد خیلی بزرگ با شکوه بود ات همون لحضه اول که وارد شد متوجه فضاش سرد بی روحش شد کلی خدمتکار بودن
ات : داخل ذهنش یعنی این عمارت برا خودشه به نظر میاد بازسازی شده با وجود این همه خدمتکار منو واسه چی می خواد بعد بلند به جین گفت : من باید داخل کدوم بخش کار کنم (سرد خشک )
جین : کار کنی تو همسر کوکی چرا باید داخل خونه خودت کار کنی (تعجب)
ات : به جین نزدیک شد و با سردی داخل چشای جین نگاه کرد و گفت مطمعنی از همه چیز رئیس خبر داری؟ ( با لحن کنایه امیز و جدی)
جین : ات داری کاری می کنی شک کنم اون معمولا همه چیز رو به من می گه
ات : خنده بلندی کرد خنده ای که وقتی یه کی یه حرف مسخره می زنه می کنه
جین : خیلی عجیب شدی
ات خنده رو تموم کرد و جدی شد
ات : کی میان (خیلی ریلکس اروم و سرد)
جین : نمی دونم اما یه ساعت دیگه
ات : به من کمک کنی ؟(خیلی جدی اروم)
جین : چی داری می گی
ات : یه چند تا سوال دارم اگه بهم راستش رو می گی بپرسم اگرم نه یکی دیگه رو پیدا می کنم (توی چشمای جین زل زده بود و جدی)
جین : اره راستش رو بهت می گم بیا بشینیم بعد بپرس
رفتن داخل اتاق ات نشست جین درو قفل کرد کنار ات نشست
ات : این کارا واسه چیه(اروم سرد و خشک)
جین : نباید به هیچکس اعتماد کنی این عمارت خیلی خطرناکه
ات : کیا اینجا زندگی می کنن؟ چرا خطرناکه ؟واضح صحبت کن (خنسرد و اروم کلمات رو بیان می کنه)
جین : هر چی کمتر بدونی برات بهتره(با استرس)
ات : تو که از من بیشتر می ترسی بعدشن من از قبل وارد این بازی کثیف شدم دارم می جنگم به خاطر پدر مادرم خودم پس هر کاری می کنم(خیلی ریلکس کلمات اروم شمرده جوری که بهش مطمعنه بیان می کنه )
جین : مطمعنی (جدی )
ات: اره (خنسرد و اروم )
جین : من فقط دستیار کوک نیستم من برادر بزرگشم هستم من و همسرم اتاق بغلی زندگی می کنیم (جدی)
ات: پس این عمارت برای کوک نیست (جدی و تمرکز کرده)
جین :درسته این عمارت جئعون بابای منو کوک
ات : این عمارت تازه باسسازی شده
جین : درسته
ات : خب چرا الان نکنه به مناسبت ورود اقای جئعون همسرش (بدون احساس و اروم)
- ۲۲.۹k
- ۰۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط