رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ترانه
#پارت_۱۴۴
بهتر نیست آبروی خودتو بیشتر نبری؟ یه شب تو مراسم بخاطردوستامو عموم اومدم! خرابش نکن؛ ایشون اسم دارن ، ترانه!و من هیچ وقت نظرتو نخاستم! در این موردم اصلا نمیخام! شب خوش
دستمو گرفت رفتیم سمت بچه ها
همه یجوری نگامون میکردن
+چیه؟ هان؟! خیلی وقته دعوا نکردم باهاتون؟! فکاتون افتاد عروس داماد اونورن
ملیی: عروسی تو ایشالا
+اول تورو میدم بری راحت شیم
ملی: کوش من حاضرم فقط لباس عروسم باید خریده بشه!
ماهور چش غره ای بش اومد
رامین: یکم تند حرف نزدی باهاش!
+این کجاش تند بود!؟ خیلیم ارومم خیلی در نهایت ارامش حرف زدم!
من اون وسط داشتم از ذووق غش میکردم سرم پایین بود بقیه عادی حرف میزدن ملیس اروم گفت: گردنت گرف خاهر چیه از مام خجالت میکشی؟! کی تو و خجالت؟!
_نههه کلی هنگ کردم ذوق کردم
ملیس: دیگه همه میدونن عالی شد میدونی ماهور ی حرفی بزنه دیگه تموم!
شاید عروسیتونم افتاد تابستون
_اول تو رو میدیم بری!
ملیس: والا من دلم تنگ شده برا یه بیرون رفتن با رامین اصا ما همو خیلی وقته ندیده بودیم!
_درست میشه عزیز دلم منم باهاش حرف زدم خیلی منطقی درست میشه
ملیس: امیداورم، الان از دلتنگی میخوام بغلش کنم ولی نمیشه!!
_نو شمارو باید بفرستم برید تو حسابی از خجالت همدیگه در بیاید!
ملیس: عا اونم وقتی ماهور هست!
_خب الان شامو اینا بعدم برین اون وسط برقصید ماهورم هیچی نمیگه! خیلی براش عادیه که
ملیسا: هووف
رامین: دخترا؟
ملیسا: جان
منم گفتم ضایع نباشه ی جانم گفتم
رامین:میخوام ببرمتون ی جایی!
+کجا
رامین : تو رو نمی برم قطعا!
+خودم نمیام!
رامین خندید: میخوای بیا!
+نه ببرشون اینارو ی روز کمتر غربزنن من به کارام برسم!
_ملیس قرار بود بره خرید خب باهم برید منم نیام هان؟
+اره تو بشین خونه رو مخ من راه برو!
_بامزه!
رامین: میای تتر؟!
_نیم ساعت باهاتون میام بعدش میام خونه اونم اگه حوصله داشتم!
+برید خب،درضمن ببین داداش ملیس بره خرید برگشتنش با خداست!
_فعلا همین شامو بخورید!
بعد شام یکم خلوت تر شد و همه وسط بودن بلاخره اون مادر عزیز شونم رفت! ما همچنان خسته نبودیم!
یه اهنگ اروم گذاشته بودن و ما اون وسط دونفره میرقصیدیم
اهنگ تموم شد تقریبا همه رفته بودن
+خوبی؟
_اوهوم
حجاب اسلامی رو رعایت کردیم که کم کم بریم
بازم ب بهار اینا تبریک گفتیم پسرا اونور تر بودن
ملیسا: امشب عجب شبیه! بهار جون خوبه ک میمونی! شب قشنگیه
فاطی: اره خیلی شب خوبیه!
_خوش بگذره! ملیس ابزاری ک گفتمو خریدی؟
ملیسا: اوهوم قرص پیشگیری و اون چیزه و مسکنم براش خریدم تویه نایلون مشکی تو اتاق سپنتا
بهار: به هم میرسیم عزیزای دلم! جبران کنم تو شبای عاشقانه تون!
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #پست_جدید #هنری #زیبا #شیک
بهتر نیست آبروی خودتو بیشتر نبری؟ یه شب تو مراسم بخاطردوستامو عموم اومدم! خرابش نکن؛ ایشون اسم دارن ، ترانه!و من هیچ وقت نظرتو نخاستم! در این موردم اصلا نمیخام! شب خوش
دستمو گرفت رفتیم سمت بچه ها
همه یجوری نگامون میکردن
+چیه؟ هان؟! خیلی وقته دعوا نکردم باهاتون؟! فکاتون افتاد عروس داماد اونورن
ملیی: عروسی تو ایشالا
+اول تورو میدم بری راحت شیم
ملی: کوش من حاضرم فقط لباس عروسم باید خریده بشه!
ماهور چش غره ای بش اومد
رامین: یکم تند حرف نزدی باهاش!
+این کجاش تند بود!؟ خیلیم ارومم خیلی در نهایت ارامش حرف زدم!
من اون وسط داشتم از ذووق غش میکردم سرم پایین بود بقیه عادی حرف میزدن ملیس اروم گفت: گردنت گرف خاهر چیه از مام خجالت میکشی؟! کی تو و خجالت؟!
_نههه کلی هنگ کردم ذوق کردم
ملیس: دیگه همه میدونن عالی شد میدونی ماهور ی حرفی بزنه دیگه تموم!
شاید عروسیتونم افتاد تابستون
_اول تو رو میدیم بری!
ملیس: والا من دلم تنگ شده برا یه بیرون رفتن با رامین اصا ما همو خیلی وقته ندیده بودیم!
_درست میشه عزیز دلم منم باهاش حرف زدم خیلی منطقی درست میشه
ملیس: امیداورم، الان از دلتنگی میخوام بغلش کنم ولی نمیشه!!
_نو شمارو باید بفرستم برید تو حسابی از خجالت همدیگه در بیاید!
ملیس: عا اونم وقتی ماهور هست!
_خب الان شامو اینا بعدم برین اون وسط برقصید ماهورم هیچی نمیگه! خیلی براش عادیه که
ملیسا: هووف
رامین: دخترا؟
ملیسا: جان
منم گفتم ضایع نباشه ی جانم گفتم
رامین:میخوام ببرمتون ی جایی!
+کجا
رامین : تو رو نمی برم قطعا!
+خودم نمیام!
رامین خندید: میخوای بیا!
+نه ببرشون اینارو ی روز کمتر غربزنن من به کارام برسم!
_ملیس قرار بود بره خرید خب باهم برید منم نیام هان؟
+اره تو بشین خونه رو مخ من راه برو!
_بامزه!
رامین: میای تتر؟!
_نیم ساعت باهاتون میام بعدش میام خونه اونم اگه حوصله داشتم!
+برید خب،درضمن ببین داداش ملیس بره خرید برگشتنش با خداست!
_فعلا همین شامو بخورید!
بعد شام یکم خلوت تر شد و همه وسط بودن بلاخره اون مادر عزیز شونم رفت! ما همچنان خسته نبودیم!
یه اهنگ اروم گذاشته بودن و ما اون وسط دونفره میرقصیدیم
اهنگ تموم شد تقریبا همه رفته بودن
+خوبی؟
_اوهوم
حجاب اسلامی رو رعایت کردیم که کم کم بریم
بازم ب بهار اینا تبریک گفتیم پسرا اونور تر بودن
ملیسا: امشب عجب شبیه! بهار جون خوبه ک میمونی! شب قشنگیه
فاطی: اره خیلی شب خوبیه!
_خوش بگذره! ملیس ابزاری ک گفتمو خریدی؟
ملیسا: اوهوم قرص پیشگیری و اون چیزه و مسکنم براش خریدم تویه نایلون مشکی تو اتاق سپنتا
بهار: به هم میرسیم عزیزای دلم! جبران کنم تو شبای عاشقانه تون!
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #پست_جدید #هنری #زیبا #شیک
۱۳.۵k
۲۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.