دکتر قلب من پارت۱
_______________
ویو ا/ت
فلیکس:بفهم من دوست ندارمممم
ا/ت: و..ولی*بغض*
فلیکس:ولی نداره گمشو *رفت*(خوببب بگم که فلیکس دوست پسر ا/ت هستش یا بهتر بگم بودش بعد منظورم فلیکس استری کیدز نیستااا)
قلبم خیلی درد گرفت من احمق چرا باید عاشق کسی بمونم که هزار بار بهم ثابت کرده منو نمیخواد حتما باید رو در رو بهت میگفت؟*بغض* قلبم خیلی تیر میکشید نمیتونستم تحمل کنم سریع قرص هام رو خوردم و به سمت مطب دکترم رفتم
*رسید به مطب و داستان رو گفت*
دکتر: هوفف باید هواست به آدمای دور و برت باشه الان قلبت واقعن ضعیف شده ممکنه واسه دومین بار دیگه....
ا/ت:م...من واقعا نمیدونم واقعا چیکار کنم هرکی رو به عنوان تکیه گاهم انتخاب کردم ولم کرد*گریه*(با ا/ت همدردم🥲 منم هرکی رو انتخاب کردم از قبلی بدتر بهم ضربه زد)
دکتر:بیا اینجا ببینم*بغلش کرد و ا/ت هم متقابل بغلش کرد*(دکتره زنه)
ا/ت:هق هق
دکتر:هیسس آروم باش اون ارزششو نداشت باشه؟ ببین اون عشق واقعیت نبوده .... عشق واقعیت رو تو سخت ترین شرایط میکنی اگه ولت کردن بدون عشق اصلی نیمه ی گمشده ات نبوده باشه؟(از این دکترا میخوام😭)
ا/ت:هق باشه
دکتر:حالا اشک هات رو پاک کن ببینم خودتم میدونی که ناراحتی واسه قلبت خوب نیست؟
ا/ت:باشه*اشک هاشو پاک میکنه*
دکتر:ببین من شاید دیگه نتونم برای بهتر شدنت کمک کنم ولی شاید یکی دیگه بتونه جانگ هوسوک همون جیهوپ رو میشناسی؟
ا/ت:همون دکتر و جراح قلب؟
دکتر:آره برو پیش اون، اون با اینکه از من جونتره ولی کلی تجربه بیشتر از من داره
ا/ت:باشه
دکتر:این بیمارستانیه که توش کار میکنه مطمعنم میتونه درمانت کنه(میدونم ربطی نداره ولی دوست پسرت خوله ولت نمیکنه🤣)
ا/ت:ممنونم بابت همه چی
دکتر:وظیفه بود حالا برو حسابی استراحت کن
ا/ت:چشم*خنده*
دکتر: و واسه آدمای دورت نظر من رو بخوایی میگم بزار کلی آدم دورت باشه اشکالی نداره ولی نزار حرف هاشون تو رو ازبین ببرن چند روز دیگه میبینی اونا اصلا وجود ندارن یه روزی آخرین کسی که ازت خاطره داره از این دنیا میره پس نگران نباش هرکاری دلت میخواد بکن (حرف های من به خودم زمانی که کلی ضربه دیدم و فهمیدم هیچکس رو ندارم تا پیشم باشم الان اگه منو ببینی میبینی با کلی آدم حرف میزنم کلی دوست جدید پیدا میکنم ولی به هیچکی اعتماد ندارم🙂 )
ا/ت:باشه ممنونم
دکتر:🙂 و راستی هرکاری که میکنی کاری باشه استرس و این چیزا نداشته باشه که واسه قلبت ضرر داره
ا/ت:چشم من دیگه برم
دکتر:باشه عزیزم برو به سلامت امیدوارم وقتی دوباره میبینمت اینو ازت بشنوم که میگی درمان شدم
ا/ت:امیدوارم
*دیگهه از مطب خارج شد و رفت خونه و چون خیلی خسته بود و شب بود گرفت خوابید*
*پرش زمانی به فردا صبح*
ساعت ۷ بیدار شدم و کارهای لازمه رو کردم واسه خودم یه صبحونه درست کردم و خوردم ساعت ۷:۳۰ بود رفتم بالا و یه دوش ۳۰ مینی گرفتم(اگه میدونی چرا ۳۰ مین دوش گرفت دوست خوب منی🙂💔) اومدم بیرون و بدنم و موهام رو خشک کردم و لباس پوشیدم و موهام هم حالت دادم و یه آرایش لایت کردم ساعت ۸:۴۵ بود رفتم بیرون و یه تاکسی گرفتم و به سمت بیمارستانی که آقای جانگ کار میکرد رفتم از منشی اونجا وقت گرفتم و گفتن یه نفر تو مطبش هست که آخرین نفره بعد اومدنش من میتونم برم
حدودا ۱ ساعت گذشت که یه نفر اومد بیرون و با صدا زدن اسمم رفتم داخل
کمی گذشت و اصلا فکر نمیکردم همچین آدمی........
ویو ا/ت
فلیکس:بفهم من دوست ندارمممم
ا/ت: و..ولی*بغض*
فلیکس:ولی نداره گمشو *رفت*(خوببب بگم که فلیکس دوست پسر ا/ت هستش یا بهتر بگم بودش بعد منظورم فلیکس استری کیدز نیستااا)
قلبم خیلی درد گرفت من احمق چرا باید عاشق کسی بمونم که هزار بار بهم ثابت کرده منو نمیخواد حتما باید رو در رو بهت میگفت؟*بغض* قلبم خیلی تیر میکشید نمیتونستم تحمل کنم سریع قرص هام رو خوردم و به سمت مطب دکترم رفتم
*رسید به مطب و داستان رو گفت*
دکتر: هوفف باید هواست به آدمای دور و برت باشه الان قلبت واقعن ضعیف شده ممکنه واسه دومین بار دیگه....
ا/ت:م...من واقعا نمیدونم واقعا چیکار کنم هرکی رو به عنوان تکیه گاهم انتخاب کردم ولم کرد*گریه*(با ا/ت همدردم🥲 منم هرکی رو انتخاب کردم از قبلی بدتر بهم ضربه زد)
دکتر:بیا اینجا ببینم*بغلش کرد و ا/ت هم متقابل بغلش کرد*(دکتره زنه)
ا/ت:هق هق
دکتر:هیسس آروم باش اون ارزششو نداشت باشه؟ ببین اون عشق واقعیت نبوده .... عشق واقعیت رو تو سخت ترین شرایط میکنی اگه ولت کردن بدون عشق اصلی نیمه ی گمشده ات نبوده باشه؟(از این دکترا میخوام😭)
ا/ت:هق باشه
دکتر:حالا اشک هات رو پاک کن ببینم خودتم میدونی که ناراحتی واسه قلبت خوب نیست؟
ا/ت:باشه*اشک هاشو پاک میکنه*
دکتر:ببین من شاید دیگه نتونم برای بهتر شدنت کمک کنم ولی شاید یکی دیگه بتونه جانگ هوسوک همون جیهوپ رو میشناسی؟
ا/ت:همون دکتر و جراح قلب؟
دکتر:آره برو پیش اون، اون با اینکه از من جونتره ولی کلی تجربه بیشتر از من داره
ا/ت:باشه
دکتر:این بیمارستانیه که توش کار میکنه مطمعنم میتونه درمانت کنه(میدونم ربطی نداره ولی دوست پسرت خوله ولت نمیکنه🤣)
ا/ت:ممنونم بابت همه چی
دکتر:وظیفه بود حالا برو حسابی استراحت کن
ا/ت:چشم*خنده*
دکتر: و واسه آدمای دورت نظر من رو بخوایی میگم بزار کلی آدم دورت باشه اشکالی نداره ولی نزار حرف هاشون تو رو ازبین ببرن چند روز دیگه میبینی اونا اصلا وجود ندارن یه روزی آخرین کسی که ازت خاطره داره از این دنیا میره پس نگران نباش هرکاری دلت میخواد بکن (حرف های من به خودم زمانی که کلی ضربه دیدم و فهمیدم هیچکس رو ندارم تا پیشم باشم الان اگه منو ببینی میبینی با کلی آدم حرف میزنم کلی دوست جدید پیدا میکنم ولی به هیچکی اعتماد ندارم🙂 )
ا/ت:باشه ممنونم
دکتر:🙂 و راستی هرکاری که میکنی کاری باشه استرس و این چیزا نداشته باشه که واسه قلبت ضرر داره
ا/ت:چشم من دیگه برم
دکتر:باشه عزیزم برو به سلامت امیدوارم وقتی دوباره میبینمت اینو ازت بشنوم که میگی درمان شدم
ا/ت:امیدوارم
*دیگهه از مطب خارج شد و رفت خونه و چون خیلی خسته بود و شب بود گرفت خوابید*
*پرش زمانی به فردا صبح*
ساعت ۷ بیدار شدم و کارهای لازمه رو کردم واسه خودم یه صبحونه درست کردم و خوردم ساعت ۷:۳۰ بود رفتم بالا و یه دوش ۳۰ مینی گرفتم(اگه میدونی چرا ۳۰ مین دوش گرفت دوست خوب منی🙂💔) اومدم بیرون و بدنم و موهام رو خشک کردم و لباس پوشیدم و موهام هم حالت دادم و یه آرایش لایت کردم ساعت ۸:۴۵ بود رفتم بیرون و یه تاکسی گرفتم و به سمت بیمارستانی که آقای جانگ کار میکرد رفتم از منشی اونجا وقت گرفتم و گفتن یه نفر تو مطبش هست که آخرین نفره بعد اومدنش من میتونم برم
حدودا ۱ ساعت گذشت که یه نفر اومد بیرون و با صدا زدن اسمم رفتم داخل
کمی گذشت و اصلا فکر نمیکردم همچین آدمی........
۱۳.۷k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.